کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پول و مول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هتیه پول
لغتنامه دهخدا
هتیه پول . [ ] (هندی ، اِ) همان کلمه ٔ هتیه پور است . (از غیاث اللغات ). رجوع به هتیه پور شود.
-
هائوت پول
لغتنامه دهخدا
هائوت پول . (اِخ ) ژان ژوزف د. ژنرال فرانسوی در کائوزاک (تارن ) به سال 1754 م . متولد شد. وی در نبرد ایلو جراحتی سخت برداشت . در نبردهایی چند از جمله استرلیتز لیاقت خود را نشان داد. وفاتش به سال 1807 م . اتفاق افتاد.
-
پول پولی
لغتنامه دهخدا
پول پولی . (اِ مرکب ) نام قسمی مالیات اصناف . پولی پولی . رجوع به پولی پولی شود.
-
پول خرد
لغتنامه دهخدا
پول خرد. [ ل ِ خ ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول خرده . پول سیاه . پشیز.
-
پول خسرو
لغتنامه دهخدا
پول خسرو. [ خ ُ رَ ] (اِخ ) موضعی نزدیک ابوبکرآباد موغان آذربایجان . (تاریخ غازان خان ص 88).
-
پول زرد
لغتنامه دهخدا
پول زرد. [ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول از طلا. رجوع به پول شود.
-
پول سفید
لغتنامه دهخدا
پول سفید. [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول از نقره . رجوع به پول شود.
-
پول مون
لغتنامه دهخدا
پول مون . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) نام سفیری که فرهاد چهارم پادشاه اشکانی باسکندریه نزد آن تونیوس فرستاد. (ایران باستان ج 3 ص 2374).
-
پول پرست
لغتنامه دهخدا
پول پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پول دوست . که بپول علاقه ٔ وافر دارد.
-
پول پرستی
لغتنامه دهخدا
پول پرستی . [ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) صفت پول پرست .
-
پول دوستی
لغتنامه دهخدا
پول دوستی . (حامص مرکب ) حالت پول دوست . عمل پول دوست .
-
بی پول
لغتنامه دهخدا
بی پول . (ص مرکب ) تهیدست . بی چیز. که پول ندارد. || (ق مرکب ) مجانی . بلاعوض . رجوع به پول شود.
-
خرده پول
لغتنامه دهخدا
خرده پول . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پول ریز. پولی که قیمتش از واحد پول کمتر است . پول خرد.
-
جستوجو در متن
-
پله
لغتنامه دهخدا
پله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مهمل پول ُ در ترکیب . پول ُ و پله ، از اتباع است بمعنی نقد و جنس پیدا و پنهان . (آنندراج ). پول مول . رجوع به پول و پله در جای خود شود.