کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پولاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پولاد
لغتنامه دهخدا
پولاد. (اِ) آهن خشکه و آبدار که شمشیر و جز آن کنند و معرب آن فولاد است . مصاص الحدید المنقی من خبثه . (المعرب جوالیقی ص 247). آهن ناب پاک . یلب . (منتهی الارب ). ابن البیطار از قول غافقی نقل کند: «فولاد، هو المتخلص من نرم آهن .» و در بعض لغتنامه ها آ...
-
پولاد
لغتنامه دهخدا
پولاد. (اِخ ) (قلعه ...) نام قلعتی به مازندران . (حبیب السیر چ خیام تهران ص 466).
-
پولاد
لغتنامه دهخدا
پولاد. (اِخ ) ابن شادی بیک .از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان (بیست و ششمین ) حاکم دشت قبچاق . (حبیب السیر چ خیام . تهران ج 3 ص 76).
-
پولاد
لغتنامه دهخدا
پولاد. (اِخ ) نام پهلوانی ایرانی به روزگار کی قباد. (شاهنامه ٔ فردوسی ). || نام پهلوانی تورانی که بمدد افراسیاب آمد و رستم او را بکشتی برزمین زد و او را پولادوند نیز گفتندی . (شرفنامه ) (شاهنامه ٔ فردوسی ). نام دیوی از دیوان مازندران . (جهانگیری ). ر...
-
واژههای مشابه
-
آهن پولاد
لغتنامه دهخدا
آهن پولاد. [ هََ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذَکر. جراذ. مقابل نرم آهن ، اَنیث ، اَنیف .
-
پیرمحمد پولاد
لغتنامه دهخدا
پیرمحمد پولاد. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) از امیران میرزا شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 482).
-
پولاد غندی
لغتنامه دهخدا
پولاد غندی . [ غ ُ ] (اِخ ) نام دیوی مازندرانی : نه ارژنگ مانم نه دیو سپیدنه سنجه نه پولاد غندی نه بید. فردوسی .نمائی مرا جای دیو سپیدهمان جای پولاد غندی و بید.فردوسی .
-
پولاد قیا
لغتنامه دهخدا
پولاد قیا. (اِخ ) یا پولادکیا یا پولاد آقا، صورتی دیگر از نام پولاد چینگسانگ است . رجوع به پولاد چنگ سانگ و رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 265 و 284 و تاریخ غازان خان ص 111 و 115 و 116 شود.
-
پولاد کانی
لغتنامه دهخدا
پولاد کانی . [ دِ ] (ترکیب وصفی ) فولاد معدنی . شاپورکان . شابرقان . ذکر. اسطام .
-
پولاد هندی
لغتنامه دهخدا
پولاد هندی . [ دِ هَِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از شمشیر است . (برهان ) : زده بر میان گوهرآگین کمردرآورده پولاد هندی بسر.نظامی .
-
بک پولاد
لغتنامه دهخدا
بک پولاد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد. سکنه آن 428 تن . آب از قنات . محصول آنجا غلات ، بن شن . شغل اهالی آن زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
چرمه پولاد
لغتنامه دهخدا
چرمه پولاد. [ چ َ م َ/ م ِ ] (اِ مرکب ) اسب خاکستری رنگ . (ناظم الاطباء).
-
پولاد چنگ سانگ
لغتنامه دهخدا
پولاد چنگ سانگ . [ ] (اِخ ) (امیر...) پولادچینگ سانگ . سفیر قاآن در دربار کیخاتوخان . صدر جهان با مشاوره ٔ او به تهیه ٔ چاو و رائج کردن آن بجای پول طلا و نقره پرداخت . (تاریخ مغول عباس اقبال ص 249). در زمان غازان خان عده ای از کودکان مغول که مانند غل...