کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوشک
لغتنامه دهخدا
پوشک . [ ش ِ / ش َ ] (اِ) به لغت ماوراءالنهر گربه باشد و این صورتی از کلمه ٔ پیشیک یاپشک و پشک متداول زبان آذری است . پوشنگ . (برهان ). سِنّور. هِرّ : چند بردارد این هریوه خروش نشود باده بر سماعش نوش راست گوئی که در گلوش کسی پوشکی را همی بمالد گوش . ...
-
جستوجو در متن
-
پوشنگ
لغتنامه دهخدا
پوشنگ . [ ش َ ] (اِ) پوشک . گربه . (برهان ). رجوع به پوشک شود.
-
کپنک پوش
لغتنامه دهخدا
کپنک پوش . [ ک َ پ َ ن َ ] (نف مرکب ) کپنک پوشنده . کپنک پوشک . آنکه کپنک پوشد. (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از مردم دون و الواط. (از آنندراج ) : کپنک پوشهای میدانی در کمین تواند می دانی .صفای اصفهانی (از آنندراج ).
-
دوشک
لغتنامه دهخدا
دوشک . [ دُ ش َ ] (ترکی ، اِ) توشک . بستر خواب و لحاف . (ناظم الاطباء). بستر و توشک . (آنندراج ). شادگونه . نهالی . (یادداشت مؤلف ). نهالی که برآن خوابند. (لغت محلی شوشتر). رجوع به توشک شود. || گلیم و بساط. (ناظم الاطباء). قالین . (آنندراج ). فراش ک...
-
پشک
لغتنامه دهخدا
پشک . [ پ ُ ش َ ] (اِ) بلغت ماوراءالنهر گربه باشد و آن جانوریست معروف که بعربی سنورخوانند. (برهان قاطع). گربه ، که پوشک نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) : دل مجروح را شفا قرآن جان پردرد را دوا قرآن تو کلام خدای را بی شک گر نه ای طوطی و حمار و پشک اصل ایمان ...
-
بینی
لغتنامه دهخدا
بینی . (صوت ) مأخوذ از ماده ٔ مضارع دیدن (مانند گویی و گوییا و دیگر قیدها و اصوات مأخوذ از فعل ) بمعنی چه بسیار خوب را فرهنگ شعوری در بی بی آورده و آن را صورتی از به به دانسته . چه نیکوست . طوبی . (یادداشت مؤلف ). نیکو. (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس )...
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ)در پهلوی گوربک . جانوری است از تیره ٔ گربه از رسته ٔ گوشتخواران که در غالب خانه ها هست . چنگالها، دندانها و نیش بسیار تیز دارد در هر آرواره ای دارای شش دندان پیشین ، دو نیش و نیش آسیاست . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...