کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پودۀ آبسنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پوده
لغتنامه دهخدا
پوده . [ دَ ] (اِخ ) قریه ٔ مرکز بلوک سمیرم سفلی در اصفهان .
-
پوده کردن
لغتنامه دهخدا
پوده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثقل کردن . تخمه کردن . (لغت محلی شوشتر). رودل کردن .
-
پوده نوئیه
لغتنامه دهخدا
پوده نوئیه . [ دَ ی ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 63 هزارگزی جنوب باختری بافت و دو هزارگزی جنوب راه فرعی خبر به دشت بر. کوهستانی و سردسیر. دارای 10 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
پوده کباب
لغتنامه دهخدا
پوده کباب . [ دَ / دِ ک َ ] (اِ مرکب ) کبابی که از گوشت خوابانیده و تُرد و نرم کرده سازند؛ و در بعضی فرهنگها کبابی که گوشت آن نرم بکوبند و سپس بسیخ بریان کنند:دلم تنوره و عشق آتش و فراق تو داغ جگر معلق بریان و سل ّ پوده کباب .طیّان .