کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهنکرمتباران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ] (اِخ ) کرم و رونیز دو شهرک است در راه پسا. هوای آن معتدل است و [ دارای ] آب روان و جامع و منبر باشد و غله و میوه ، و بعهد اتابکی چون حادثه ٔ پرگ افتاد مگرایشان بی ادبی کردند، پس به غارت داد و خراب شد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130). ...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ ] (اِ) سبزه و بوته و درخت که بر لب آب روید. (ناظم الاطباء). سبزه را گویند که بر لبهای جوی آب رسته باشد. (برهان ). سبزه را گویند که بر لب جویبار بروید. (جهانگیری ). || هر چیز را نیز گویند از درخت و بوته و امثال آن که از کنار جوی آب روید. (...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کرمة. رجوع به کرمة شود.
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ ] (ع اِ) درخت انگور. (از برهان ) (ناظم الاطباء). تاک . رز. واحد آن کرمة است . (از منتهی الارب ). عنب . (از اقرب الموارد). رز. مو. مَیوانه . (یادداشت مؤلف ). ج ، کُروم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به فارسی تاک و رز و ماو نامند. بستانی...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ ] (ع مص ) غلبه کردن بر کسی در کرم . یقال : کارمه فکرمه ؛ای فاخره فی الکرم فغلبه فیه . (از اقرب الموارد).
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ رَ ] (اِ) کلم . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). غنبید. بقلةالانصار. (یادداشت مؤلف ). کرنب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان . لبیبی .هرکه او از کرم دست تو آگاهی یافت نخ...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) جوانمردی . مردمی . عزیزی . ضد لؤم . (ناظم الاطباء). جوانمردی و همت باشد. (برهان ). مروت وسخاوت و عزیزی و بزرگواری . (غیاث اللغات ). همت و مروت و سخاوت . ضد لاَّمت . (از ناظم الاطباء) : میر اجل مظفر عادل قطب کرم و نتیجه ٔ ح...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َ رَ ] (ع مص ) کرامة. کرمة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مکرماً. (ناظم الاطباء). نفیس گردیدن و باعزت شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).باثروت شدن . (ناظم الاطباء). || اعطاء بسهولت . ضد لؤم . (از اقرب الموارد). اعطاء بسهولت . (تعریفا...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک َرَ ] (ع ص ) جوانمرد و بامروت . واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . یقال : هو کرم و هم ، هی ، هن کرم و ارض کرم و ارضان کرم و ارضون کرم ؛ ای کریمة طیبة صالحة للنبات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ِ ] (اِ) هر حشره ٔ بری یا مائی و بحری را که به درازی گراید گویند و بغیر آن هم گاه اطلاق کنند. اسم انواعی از حشرات خرد و درشت غالباً دراز و باریک آبی و خاکی و هم آنچه بدین صفت ماند و در معده ٔ آدمی و دیگر جانوران نیز پیدا شود و هم آنچه مردار...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ِ رِ ] (فرانسوی ، اِ) از موادی است که در آرایش و زیبائی به کار می رود و عبارت است از مخلوط یک یا چندماده ٔ معطر همراه با گردهای زیبایی که در چربی خوک یا وازلین و یا چربی پشم کاملاً ممزوج شده و بصورت نوعی پماد درآمده است که منحصراً به مصرف آ...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ُ ] (اِ)غم و اندوه و گرفتگی دل باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). تبش و تاسه و رنج و غم و اندوه دل گرفته باشد. (اوبهی ). غم و اندوه سخت . (آنندراج ). گرم : هرکه سر از پند شهریار بپیچدپای طرب را به دام کرم درافکند. رودکی .سپاسم ز یزدان که از پهل...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ُ ] (ع اِمص ) بزرگی و ارجمندی . (ناظم الاطباء).کرامة. (اقرب الموارد). یقال : افعل کذا و کرما لک ؛ یعنی میکنم این کار را جهت اکرام و بزرگی تو. یقال : نعم حبا و کرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ُ رُ ] (اِ) در اصطلاح بنایان ، گچ که بار اول بر دیوار زنند تا شمشه کنند. گچ اول که به دیوار زنند شمشه ٔ کاهگل را. (یادداشت مؤلف ).
-
پهن
لغتنامه دهخدا
پهن . [ پ َ ] (اِخ ) (چشمه ...) رجوع به چشمه پهن در مرآت البلدان ج 4 ص 232 شود.