کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهنههای سبکشناختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وارگ پهنه
لغتنامه دهخدا
وارگ پهنه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان موگوئی در بخش آخوره شهرستان فریدن که در 38 هزارگزی شمال غربی آخوره واقع شده است و دارای 66 تن سکنه میباشد. لهجه ٔ اهالی آن لری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
پهنه باختن
لغتنامه دهخدا
پهنه باختن . [ پ َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) با نوعی چوگان که پهنه گویند بازی کردن . پهنه بازی کردن : نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان .فرخی .
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 34 هزارگزی شمال باختری همدان ، کنار شوسه ٔ همدان به سنندج . کوهستانی ، سردسیر، دارای 415 تن سکنه . آب آن از چشمه و چاه ، محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوبات ...
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری نجف آباد کنار شوسه ٔ بیجار به سنندج . تپه ماهور، سردسیر، دارای 165 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری . صن...
-
پهنه باز
لغتنامه دهخدا
پهنه باز. [ پ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) که پهنه بازد. رجوع به پهنه شود : پهنه بازی و کمندافکنی و چوگان بازناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان .فرخی .
-
پهنه بر
لغتنامه دهخدا
پهنه بر. [ پ َ ن َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان زنگوان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، واقع در 14 هزارگزی جنوب چرداول . کنار راه اتومبیل رو زنگوان . کوهستانی ، سردسیر، دارای 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ زنگوان ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات ...
-
پهنه در
لغتنامه دهخدا
پهنه در. [ پ َ ن َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فریم بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 4 هزارگزی باختر کهنه ده ، سر راه عمومی فریم به پل سفید. دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه . آب آن از نهر عروس داماد، محصول آنجا برنج و غلات ، شغل...
-
پهنه ور
لغتنامه دهخدا
پهنه ور. [ پ َ ن َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل ، واقع در 15 هزار و پانصد گزی باختر بابل . دشت ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کازی . محصول آنجا برنج و کنف و صیفی و مختصر غلات و پنبه و نی...
-
گوی و پهنه
لغتنامه دهخدا
گوی وپهنه . [ ی ُ پ َ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوی و چوگان . رجوع به هریک از این دو کلمه شود.- گوی و پهنه بازی ؛ چوگان بازی . رجوع به پهنه شود.- گوی و پهنه باختن ؛ چوگان باختن . گوی و چوگان بازی کردن .
-
جستوجو در متن
-
درن
لغتنامه دهخدا
درن . [ دِ رَ ] (اِخ ) آندره (1880 - 1954 م .). نقاش فرانسوی . زمانی کارهایش به سبک فویسم نزدیک بود اما بطور کلی بهیچ مکتبی منسوب نیست و در عین حال تلفیق موزونی از سبک های گوناگون در نقاشیهای او دیده میشود و ترکیب های معماری و احتیاط در بکار بردن رنگ...
-
سامن
لغتنامه دهخدا
سامن . [ م َ ] (اِخ ) البرت (1859 - 1900 م .) شاعر فرانسوی متولد در لیل مصنف مرثیه های دلپسند باغ کودکان ، کالسکه ٔ طلایی . و سبک او ارتباط مستقیم با سبک سمبولیست ها دارد.
-
جیپ
لغتنامه دهخدا
جیپ . (انگلیسی ، اِ) نوعی اتومبیل محکم و سبک که از عهده ٔ حرکت در جاده های ناهموار برآید. (فرهنگ فارسی معین ).
-
زلزة
لغتنامه دهخدا
زلزة. [ زَ زَ ] (ع ص ) زن سبک که به خانه های همسایگان آمد و شد کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مخفف
لغتنامه دهخدا
مخفف . [ م ُ خ َف ْ ف َ ] (ع ص ) سبک و سبک شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). سبک وزن . آنچه بردن آن آسان باشد. آنچه حمل آن دشوار نباشد : علی تکین بخارا به غازیان ماوراءالنهر سپرد و خزانه و آنچه مخفف داشت با خویشتن برد. (تاریخ بیهقی چ ادیب 348)...