کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پهرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پهرک
لغتنامه دهخدا
پهرک . [ پ َ رَ ] (اِخ ) پهره . فهرج . رجوع به فهرج شود. (تاریخ سیستان ).
-
جستوجو در متن
-
جاشن
لغتنامه دهخدا
جاشن . (اِخ ) کاشن . نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند، و در کتاب تاریخ سیستان آمده لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است وآیا با گاف فارسی است یا کاف تازی ، چه کاف را هم درتعریب تبدیل به جیم کرده اند مثل : کرد و جرد و پهرک و ف...
-
پهره
لغتنامه دهخدا
پهره . [ پ َ رَ ] (اِخ ) (قریه ...) محلی در حدود افغانستان و سیستان . پهرک . رجوع به فهرج شود. (تاریخ سیستان ) (حبیب السیر چ قدیم تهران ج 2 ص 260). || بهیره . از نواحی هند. (تاریخ شاهی ص 157).
-
کاشن
لغتنامه دهخدا
کاشن . [ ش َ ] (اِخ ) جاشن و کاشن نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند و در این کتاب (تاریخ سیستان ) باز هم مورد دارد لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است و آیا با گاف فارسی یا کاف دیگر، چه کاف را در تعریب تبدیل بجیم کرده اند مثل...
-
شوخ
لغتنامه دهخدا
شوخ . (اِ) چرک . (فرهنگ جهانگیری ). چرک جامه که به تازی آن را وسخ گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). وسخ . (یادداشت مؤلف ). وسخ و کرس و ریم و کلخج باشد که بر تن و جامه نشیند و گروهی از عامه چرک گویند. (از لغت فرس اسدی ). چرک جامه وچرک بدن . (غیاث اللغات...