کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پندک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پندک
لغتنامه دهخدا
پندک . [ پ َ دِ ] (اِخ ) در قاموس الاعلام ترکی آمده است : پَندِک نام قریه ٔ بزرگی است در ساحل بحر مرمر کنار خط آهن ازمید در نزدیکی استانبول . این قریه تابع قضای قرتال است که بامانت شهر ملحق میباشد و در 24هزارگزی اسکدار و 7هزارگزی جنوب شرقی قرتال واقع...
-
پندک
لغتنامه دهخدا
پندک . [ پ ُ دَ ] (اِ) پنجک . (فرهنگ جهانگیری ). پندش است که گلوله ٔ پنبه حلاجی کرده باشد. (برهان قاطع). و نیز رجوع به پُند و پندش شود.
-
جستوجو در متن
-
پندش
لغتنامه دهخدا
پندش . [ پ ُ دَ ] (اِ) گلوله ٔ پنبه ٔ حلاجی کرده را گویند. (برهان قاطع). پنجک . (فرهنگ جهانگیری ). پندک و پند. پاغند. پاغنده . کلوچ پنبه . گلوله . و نیز رجوع به پُند شود.
-
پنجک
لغتنامه دهخدا
پنجک . [ پ ُ ج َ ] (اِ) گلوله ٔ پنبه ٔ حلاجی کرده باشد. (برهان قاطع). گلوله ٔ ندافی کرده برای رشتن . پنجش . پندش . پنده . پند. پاغنده . گاله . (رشیدی ). پندک . پاغند. (فرهنگ جهانگیری ). کلوچ : یکی از ایشان پنجک ستان و پنبه فروش که ریش کاوی نامه است و...
-
پند
لغتنامه دهخدا
پند. [ پ ُ ] (اِ) گلوله ٔ پنبه ٔ حلاجی کرده باشد. (برهان قاطع). گلوله ٔ پنبه ٔزده . پاغنده . غنده . (فرهنگ جهانگیری ). گاله . پنجش . پنجک . پندش . پنده . پندک . و رجوع به پاغنده شود. || برآمدگی روی شاخه ٔ درخت که مبدل به جوانه شود و آن را برای پیوند ...