کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پنداشت
لغتنامه دهخدا
پنداشت . [ پ ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) اسم از پنداشتن . پندار. خیال . ظن . گمان . وهم . حسبان . محسبة : الهی پنداشتم ترا شناختم اکنون پنداشت خود رادر آب انداختم . (خواجه عبداﷲ انصاری از آنندراج ).پنداشت نیست ، هست حقیقت ، از این سخن زینسان سخن بگوش تو از...
-
جستوجو در متن
-
پنداشتگی
لغتنامه دهخدا
پنداشتگی . [ پ ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پنداشت .
-
پنداشتنی
لغتنامه دهخدا
پنداشتنی . [ پ ِ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل پنداشتن . که آن را می توان پنداشت .
-
سبخت
لغتنامه دهخدا
سبخت . [ س ِ ب ُ ] (اِ) سه نجات داد، یعنی گفتار نیک و رفتار نیک و پنداشت نیک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
محسبة
لغتنامه دهخدا
محسبة. [ م َ س َ / س ِ ب َ ] (ع مص ) حسبان .پنداشتن چیزی را. (منتهی الارب ). پنداشتن . پنداشت .
-
اعتقادات
لغتنامه دهخدا
اعتقادات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اعتقاد، بمعنی عقیده . ایمان . باور. پنداشت . رأی . قول .
-
نیک پندار
لغتنامه دهخدا
نیک پندار. [ پ ِ ](ص مرکب ) خوش بین . نیک اعتقاد و نیک باور : ندیدم چنین نیک پندار کس که پنداشت عیب من این است و بس .سعدی .
-
مردم طبع
لغتنامه دهخدا
مردم طبع. [ م َ دُ طَ ] (ص مرکب ) که طبیعت مردمان دارد. انسان . جوانمرد. بزرگوار : پنداشت که او مردم طبع است و گران وقرنشناخت که او مردم پست است و سبکسار.فرخی .
-
هم بستر
لغتنامه دهخدا
هم بستر. [ هََ ب ِ ت َ ] (ص مرکب ) همخواب . (آنندراج ). ضجیع. مضاجع. (یادداشت مؤلف ). همسر. هم بالین : ملک پنداشت کآن هم بستر اوکنیزک شمع دارد شکّر او. نظامی .گل بر شاخسار سبز و تر هم بستر خار. (جهانگشای جوینی ).
-
دریاه
لغتنامه دهخدا
دریاه . [ دَرْ ] (اِ) بحر. دریا : اسکندریه بر ساحل دریاه روم نهاده است .(مجمل التواریخ و القصص ). چون از دریاه برآمد و لشکرگاه بهمن آن پدر پنداشت . (مجمل التواریخ والقصص ).
-
ماشلا
لغتنامه دهخدا
ماشلا. [ ش َ ] (اِخ ) نام زنی بود که بر بالین عذرا آمد پنداشت مرده است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 19) : زنی مر تن شاه را بد بلازن بدکنش نام او ماشلا.عنصری (لغت فرس ایضاً).
-
حسبان
لغتنامه دهخدا
حسبان . [ ح ِ ] (ع مص ) پنداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان عادل ). پنداشت . ظن . گمان : او همی گوید که حسبان خیال هم خیالی باشدت چشمی بمال .مولوی .
-
کریزیپوس
لغتنامه دهخدا
کریزیپوس . [ کْری / ک ِ ] (اِخ ) از فلاسفه ٔ رواقی یونان قدیم بود که در حدود 280 ق .م . تولد و در 207 ق .م . وفات یافت . کریزیپوس ذات خدائی و روح بشر را نیز از جمله ٔ مادیات می پنداشت ، چنانکه مورخین قدیم نگاشته اند او را متجاوز از 700 کتاب بوده است ...
-
ترجیم
لغتنامه دهخدا
ترجیم . [ ت َ ] (ع مص ) سنگ بر سر گور نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رُجْمة بر گور نهادن . (از المنجد). || به پنداشت سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): رجم بالغیب ؛ ای تکل...