کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پندار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ َ ] (اِخ ) پیندار. بزرگترین شاعر غزل سرای یونان متولد در سی نوسفال (441-521 ق . م .). مجموعه ٔ اشعار وی بنام اپی نی سیا در ستایش پهلوانان فاتح مصارعات و مسابقات یونانی است . تهور در افکار و استعارات و حسن تألیف و برجستگی و علو انشاء و کثر...
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِخ ) در کتاب احوال و اشعاررودکی تألیف سعید نفیسی آمده است : کمال الدین ابوالفتح پنداربن ابونصر خاطری رازی شاعر معروف زبان پهلوی و مداح مجدالدوله ٔ دیلمی (387-420 هَ . ق .) بوده ودر سال 401 درگذشته است . رجوع کنید به مجمعالفصحاء ج 1 ...
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِخ ) شیخ ... الکردی السبحانی . یکی از اجداد شیخ زاهد تاج الدین ابراهیم گیلانی مرشد شیخ صفی الدین جد پادشاهان صفوی است . (از حبیب السیر چ طهران جزو 4 از ج 3 ص 325).
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِمص ، اِ) تکبر و عجب را گویند. (برهان قاطع). و بمعنی ... خود را بزرگ پنداشتن نیز آمده است . (برهان قاطع). بادسری . خودبینی . باد. برمنشی . خودپسندی . خودپرستی . نخوت . پغار. منی . برتنی . (مقابل فروتنی ). بزرگ خویشتنی . (کیمیای سعادت...
-
واژههای مشابه
-
نیک پندار
لغتنامه دهخدا
نیک پندار. [ پ ِ ](ص مرکب ) خوش بین . نیک اعتقاد و نیک باور : ندیدم چنین نیک پندار کس که پنداشت عیب من این است و بس .سعدی .
-
خام پندار
لغتنامه دهخدا
خام پندار. [ پ ِ ] (ص مرکب ) آن کس که پندار و اندیشه ٔ ناپخته دارد. جاهل : بده قراضگکی تا عطات پندارم مگو که سوخته ٔ من چه خام پندار است . خاقانی .خام پندار سوخته جگران در هوس پختن وصال توایم .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
مخیلت
لغتنامه دهخدا
مخیلت . [ م َ ل َ ] (ع اِ) مخیلة. پندار و خیال : و در اصابت حیلت و تقویت پندار و مخیلت می افزاید. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 93).
-
باریک وهم
لغتنامه دهخدا
باریک وهم . [ وَ ] (ص مرکب ) آنکه اندیشه و پندار باریک و دقیق دارد. آنکه خیال دقیق دارد.
-
پغار
لغتنامه دهخدا
پغار. [ پ ُ ] (اِ) عجب و تکبر و خودستائی را گویند. (برهان قاطع). پندار. خودپسندی .
-
سمراد
لغتنامه دهخدا
سمراد. [س َ ] (اِ) وهم . فکر. خیال . (برهان ). وهم . اندیشه . (آنندراج ). گمان . پندار. چیز موهوم . (ناظم الاطباء).
-
پنداره
لغتنامه دهخدا
پنداره . [ پ ِ رَ/ رِ ] (اِ) بمعنی ... پندار است که فکر و خیال و تخیل باشد و پندارگان بمعنی تخیلات . (از برهان قاطع).
-
تاریک دین
لغتنامه دهخدا
تاریک دین . (ص مرکب ) گمراه . زشت پندار. کافر : ز شب بدخواه تو تاریک دین ترز ماه نو دلت باریک بین تر.نظامی .
-
لازم آمدن
لغتنامه دهخدا
لازم آمدن . [ زِ م َ دَ ] (مص مرکب ) واجب کردن . رجوع به کلمه ٔ لازم شود : در این مقالت تشبیه لازم آید، پس خدایراجز از این و جز از چنین پندار.ناصرخسرو.