کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلکن
لغتنامه دهخدا
پلکن . [ پ ُ ل ُ ک َ ] (اِ) در لغت نامه ٔ اسدی چ طهران در کلمه ٔ بلکن با باء موحده ٔ عربی آمده است : بلکن منجنیق باشد یعنی پیلوارافکن . و بیت ذیل را از ابوالمثل بخاری شاهد آورده است : سرو است و کوه سیمین جز یک میانش سوزن خسته است جان عاشق وز غمزگانش ...
-
جستوجو در متن
-
پیلوارافکن
لغتنامه دهخدا
پیلوارافکن . [ ل َ وارْ اَ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) منجنیق : پلکن ؛ منجنیق باشد یعنی پیلوارافکن . (لغت نامه ٔ اسدی ).
-
پلکه
لغتنامه دهخدا
پلکه . [ پ ُ ل ُ ک َ / ک ِ ] (اِ) پلک . جَفن . || طعنه و سرزنش و سخنان درشت و نافهمیده گفتن باشد و سخنان کنایه آمیز که استنباط معانی بد از آن توان کرد بکسی گفتن و پلکن هم بنظر رسیده است که بجای ها نون باشد. (برهان قاطع). سخنان گوشه دار. نکوهش .
-
کلکم
لغتنامه دهخدا
کلکم . [ ک ُ ک ُ / ک َ ک َ ] (اِ) منجنیق بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 353) (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منجنیق . و با بلکن و پلکن مقایسه شود. (از فرهنگ فارسی معین ) : سرواست و کوه سیمین جز یک مثال سوزن حصن است جان عاشق و آن غمزگانش کل...
-
سیل خیز
لغتنامه دهخدا
سیل خیز. [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جایی که سیل ازآن حرکت کند. (از فرهنگ فارسی معین ). جایی که سیل از آن خیزد. آنجا که سیل از آن روان شود : تا بدامن ننشیند ز نسیمش گردی سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست . حافظ.ز سیل خیز فنا ایمن است قصر بقا...
-
بلکن
لغتنامه دهخدا
بلکن . [ ب َ ک َ ] (اِ) منجنیق ، یعنی پیلوارافکن . (از لغت فرس اسدی ). منجنیق . (اوبهی ) : سرو است و کوه سیمین جز یک میانْش سوزن خسته است جان عاشق وز غمزکانش بلکن . ابوالمثل بخاری .ز سیل خیز فنا ایمنست قصر بقات چنانکه حصن فلکها ز صدمت بلکن . شمس فخری...