کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلخمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلخمان
لغتنامه دهخدا
پلخمان . [ پ ِ ل َ ] (اِ) فلاخن است که شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان قاطع). بلخم . قلاب سنگ . قلماسنگ .
-
جستوجو در متن
-
فلخم
لغتنامه دهخدا
فلخم . [ ف َ ل َ ] (اِ) فلاخن که آلت سنگ اندازی باشد. (برهان ). پلخم . فلخمان . پلخمان . فلخمه . فلاخن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به این کلمات شود.
-
بلخم
لغتنامه دهخدا
بلخم . [ ب َ خ َ ] (اِ) فلاخن ، و آن کفه ای باشد که از ابریشم یا از پشم بافند و دو ریسمان بر دو طرف آن بگذرانند و شاطران و شبانان ومزارعان بدان سنگ اندازند. (از برهان ) (از هفت قلزم ). چیزی که بدان سنگ اندازند و آن را فلاخان و فلاخن و کلاسنگ نیز گوین...
-
فلاخن
لغتنامه دهخدا
فلاخن . [ ف َ خ َ ] (اِ) فلاخان . فلخم . فلخمان . فلخمه . فلماخن . پلخم . پلخمان . آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه - پشمی یا ابریشمی - سازند و بدان سنگ اندازند. بعض استادان فلاخن را با «من » و «گلشن » قافیه کرده اند، ازاین رو بعضی فلاخُن - به ضم خای م...