کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشکم
لغتنامه دهخدا
پشکم . [ پ َ / پ ِک َ ] (اِ) بچکم . پچکم . ایوان و بارگاه : پدید آرد سخن در خلق عالم بیشی و کمّی چو فردا این سخن گویان برون آیند زین پشکم . ناصرخسرو.این جنبش بیقرار یک حال افتاده در این بلند پشکم . ناصرخسرو.بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم کم ...
-
جستوجو در متن
-
خرستون
لغتنامه دهخدا
خرستون . [ خ َ س ُ ] (اِ مرکب ) ستون بزرگ . ستون عظیم : زین کار که کردی برون ز دستی بر خویشتن ای خرستون پشکم .ناصرخسرو.
-
بشکم
لغتنامه دهخدا
بشکم . [ ب َ / ب ِک َ ] (اِ) پشکم . بچکم . بیکم . خانه ٔ تابستانی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 206 و پشکم و بچکم شود. || خانه ای را نیز گویند که اطراف آن شبکه و بادگیر داشته باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). ||...
-
بچکم
لغتنامه دهخدا
بچکم . [ ب َ ک َ ] (اِ) بجکم . گز کمان . تیر کمان . (فرهنگ لغات شاهنامه ). || خانه ٔ تابستانی . اوبانه . (اوبهی ) (فرهنگ شعوری ). ایوان و بارگاه . پشکم . خانه ٔ تابستانی که اطراف آن را شبکه کرده باشند. (برهان قاطع). غرد. بادغرد. زیرزمین : از تو خالی ...
-
پچکم
لغتنامه دهخدا
پچکم . [ پ ِ ک َ ] (اِ) پشکم . (جهانگیری ). خانه ٔ تابستانی . غرد. (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). خانه ٔ تابستانی که شبکه کرده باشند. (رشیدی ). بارگاه و ایوان و صفه . (برهان ). طرز. ترد. (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ).خانه ای که همه سوی آن در و پنجره با...
-
بیکم
لغتنامه دهخدا
بیکم . [ ب َ / ب ِ ک َ ] (اِ) صفه و ایوان را گویند. (برهان ). صفه و ایوان و رواق . (ناظم الاطباء). صفه و ایوان . آنرا بشکم نیز خوانند و بیکم و بجکم تصحیف بشکم است و لغتی جداگانه نخواهد بود. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از رشیدی ) (از جهانگیری ). این صورت ...
-
اشکوب
لغتنامه دهخدا
اشکوب . [ اَ ] (اِ) بمعنی اشکو است که هرمرتبه از پوشش خانه باشد. (برهان ) (آنندراج ). هر مرتبه از پوشش که به تازی طبقه خوانند. (سروری ). مخفف آشکوب . (فرهنگ نظام ) (سروری ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به آشکوب شود. || آسمانه و بتازیش سقف خوانند. (هفت قل...
-
کم آمدن
لغتنامه دهخدا
کم آمدن . [ ک َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کاسته شدن و اندک شدن و ناقص شدن و قطع شدن و ناتمام شدن . (ناظم الاطباء). اندک بودن . ناقص شدن . ناتمام بودن . (فرهنگ فارسی معین ). از شماره ٔ چیزی کاسته شدن . نرسیدن به حدی که بایسته است . کافی نبودن . کفاف ندادن :...
-
بیشی
لغتنامه دهخدا
بیشی . (حامص ) فزونی . زیادتی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افزونی . زیادت . کثرت . بسیاری . فضل . فضله . مقابل کمی و اندکی . (یادداشت مؤلف ).افزونی ، خواه در کمیت و خواه در کیفیت : یکی جامه وین بادروزه ز قوت دگر اینهمه بیشی و برسریست . کسائی (از لغت...
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َ ] (حامص ) معروف است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان ) (آنندراج ). قلت . ضد کثرت و بسیاری . اندکی . (ناظم الاطباء). کم بودن . اندکی . قلت . مقابل افزونی و بسیاری و فراوانی . (فرهنگ فارسی معین ). قلت . ندرت . شذوذ. نزارت . اندکی . مقابل بیش...