کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشنجه
لغتنامه دهخدا
پشنجه . [ پ / پ ِ ش َ ج َ / ج ِ ] (اِ) بشنجه . افزاری جولاهگان را از دسته ٔ گیاهی یا موی و مانند آن که بدان آهار بر جامه کنند. افزاری باشد که [ شومالان ] جولاهگان بدان آهار بر تانه مالند و آن دسته ٔ گیاهی بود که مانند جاروب برهم بسته باشند و بعضی گوی...
-
جستوجو در متن
-
برس
لغتنامه دهخدا
برس . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ماهوت پاک کن . جامه خاره . (یادداشت مؤلف ). غرواشه . (یادداشت مؤلف ). پشنجه . || مسواک .
-
بشنجه زن
لغتنامه دهخدا
بشنجه زن . [ ب ِ ش َ / ش ِ ج َ / ج ِ زَ ] (نف مرکب ) پشنجه زن . آنکه بشنجه بکار برد. مِرطَم . مِرَّشَه جولاهکی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بشنجه شود.
-
بشنجه
لغتنامه دهخدا
بشنجه . [ ب ِ ش َ / ش ِ ج َ / ج ِ ] (اِ) پشنجه . افزاری باشد که جولاهکان بدان آهار بر تانه مالند و آن دسته ٔ گیاهی بود که مانندجاروب برهم بسته باشند. (برهان ) (از جهانگیری ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). دست افزار جولاهان که بدان آهار بر تار کش...