کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشتی
لغتنامه دهخدا
پشتی . [ پ ُ ](ص نسبی ) منسوب به پشت . رجوع به پشت شود. || (اِ) جامه ٔ انباشته بحشوی از پنبه و غیره ، غالباً مربع یا مستطیل که بر آن تکیه کنند. قسمی توشک که بر دیوار راست کرده بر آن تکیه دهند و یا بر کرسی و تخت و کالسکه و غیره گذارند تکیه دادن را. مخ...
-
واژههای مشابه
-
کوله پشتی
لغتنامه دهخدا
کوله پشتی . [ ل َ / ل ِ پ ُ ] (اِ مرکب ) کیسه ای که برای حمل خواربار و لوازم دیگر برپشت بندند. ساک . (فرهنگ فارسی معین ). || در کوهنوردی کیسه ٔ محتوی وسایل کوهنورد را گویند. ساک . (فرهنگ فارسی معین ).
-
هم پشتی
لغتنامه دهخدا
هم پشتی . [ هََ پ ُ ] (حامص مرکب ) مدد و معونت و یکدیگر را یاری کردن : هم پشتی و یکدلی و موافقت میباید. (تاریخ بیهقی ). از هم پشتی دشمنان اندیش نه از بسیاری ایشان . (مرزبان نامه ).اگرچه مرا با چنین برگ و سازبه هم پشتی کس نیاید نیاز.نظامی .
-
آزرده پشتی
لغتنامه دهخدا
آزرده پشتی . [ زَدَ / دِ پ ُ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آزرده پشت .
-
شوره پشتی
لغتنامه دهخدا
شوره پشتی . [ رَ / رِ پ ُ ] (حامص مرکب ) شوخی و کج ادائی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
باشی پشتی
لغتنامه دهخدا
باشی پشتی . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) مِسنَدَه . (یادداشت مؤلف ). نُمَرقَه . (یادداشت مؤلف ).
-
پشتی کردن
لغتنامه دهخدا
پشتی کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پشتیبانی کردن . یاری کردن . مدد کردن . مظاهرت . حمایت . معاضدت . امداد : اگر پشتی کند گردون چه باید پشتی لشکرچه باید یاری مردم کرایاور بود دولت . قطران .دگر ره دایه گفت ای سرو سیمین نه فرزند من است آزاده رامین که...
-
چفته پشتی
لغتنامه دهخدا
چفته پشتی . [ چ َ ت َ / ت ِ پ ُ ](حامص مرکب ) کوژی . پشت خمی . قوز داشتن . خمیده پشت بودن . منحنی بودن پشت . و رجوع به چفته و چفته پشت شود.
-
جستوجو در متن
-
سپرداری
لغتنامه دهخدا
سپرداری . [ س ِ پ َ ] (حامص مرکب ) حمایت . پشتی و پناه . (ناظم الاطباء).
-
برنایشتی
لغتنامه دهخدا
برنایشتی . [ ب َ ی ِ ] (حامص ) پشتی و تعصب . (برهان ) (از آنندراج ). پشتی و حمایت و خویشاوندی و طرفداری و جانبداری و تعصب . (ناظم الاطباء).- برنایشتی کردن ؛ پشتی کردن و تعصب نمودن . (برهان ). پشتی کردن و حمایت نمودن ونگهداری کردن و دستگیری نمودن و ت...
-
پهناپشت
لغتنامه دهخدا
پهناپشت . [ پ َ پ ُ ] (ص مرکب ) دارای پشتی پهن و عریض : ادک ؛ اسب پهنا پشت یا عام است . (منتهی الارب ).
-
خلفی
لغتنامه دهخدا
خلفی . [ خ َ ] (ص نسبی ) پشتی . عقبی . چیزی که در پس واقع شود. ضد قدامی .(ناظم الاطباء). (از: خلف عربی + یای نسبت فارسی ).
-
پهن پشت
لغتنامه دهخدا
پهن پشت . [ پ َپ ُ ] (ص مرکب ) که پشتی فراخ و با پهنا دارد.آنکه دارای پشت عریض است . اثبج . (تاج المصادر) : سخت پای و ضخم ران و راست دست و گردسم تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی . منوچهری .تیزگوشی پهن پشتی ابلقی گردسمی خردمویی فربهی .منوچهری .