کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس رفت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گوراب پس
لغتنامه دهخدا
گوراب پس . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن که در 9 هزارگزی جنوب فومن قرار گرفته است . دامنه و سردسیر است و 810 تن سکنه دارد. آب آن از قلعه رودخان تأمین میشود. محصولات آن عبارتند از برنج ، چای ، ابریشم ، لبنیات . شغل اه...
-
کوه پس
لغتنامه دهخدا
کوه پس . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیلمان که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
پیه پس
لغتنامه دهخدا
پیه پس . [ ی َ پ َ ] (اِخ ) بیه پس . آن سوی رود. قسمت غربی سفیدرود در ناحیه ٔ گیلان که مرکز آن رشت بود. رجوع به بیه پس شود.
-
دی پس
لغتنامه دهخدا
دی پس . [ دَ پ َ ] (اِ مرکب ) رفیق راه و همراه . || تصویر. (آنندراج ).
-
شبله پس
لغتنامه دهخدا
شبله پس . [ ش َ ل ِ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش مرکزی صومعه سرا شهرستان فومن . دارای 151 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه ٔ محلی و محصول آن برنج و توتون و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
فرنس پس
لغتنامه دهخدا
فرنس پس . [ ف ِ ن َ پ ِ ] (اِخ ) نام پدر اُتانِس است و اُتانس شخصی است که موفق شدحیله ٔ بردیای دروغین یا گئومات پادشاه غاصب پارس رابر ملا سازد و سرانجام موجب سقوط حکومت وی گردید. (از ایران باستان پیرنیا ص 520). رجوع به اتانس شود.
-
ازین پس
لغتنامه دهخدا
ازین پس . [ اَ پ َ ] (ق مرکب ) مخفف از این پس . از حالا. از این ببعد : بدو گفت هرگز تو در خان من ازین پس نباشی نگهبان من چنین داد پاسخ ورا پیشکارکه ایدون گمانم من ای شهریارکزین پس نیابی تو از بخت بهربمن چون دهی کدخدائی شهر. فردوسی .سپاه دو کشور چو کر...
-
بیه پس
لغتنامه دهخدا
بیه پس . [ ی َ پ َ ] (اِخ ) قسمت غربی سرزمین گیلان آن سوی رودیان . مقابل بیه پیش یا این سوی رودیان . یکی از دو قسمت سابق سرزمین گیلان . قسمت شرقی سفیدرود را بیه پیش می گفتند و مرکزش لاهیجان بود و قسمت غربی را بیه پس و مرکزش رشت بود. بیه در لغت محلی ب...
-
پس آنگاه
لغتنامه دهخدا
پس آنگاه . [ پ َ ] (ق مرکب ) سپس : برو کرد جوشن همه چاک چاک پس آنگاه بر تارکش ریخت خاک . فردوسی .پس آنگاه بهرام و ایزد گشسب نشستند با جنگجویان بر اسب .فردوسی .
-
پس استاندن
لغتنامه دهخدا
پس استاندن . [ پ َ اِ دَ ] (مص مرکب ) بازپس گرفتن . واستدن .
-
پس استدن
لغتنامه دهخدا
پس استدن . [پ َ اِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) مخفف پس استادن . واستدن .
-
پس افتاده
لغتنامه دهخدا
پس افتاده . [ پ َ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی را گویند که در راه از رفقا بازمانده باشد. (برهان قاطع). || پس افت . اندوخته . پس انداز. ذخیره . پس افکند. پس اوگند.
-
پس اوفتادن
لغتنامه دهخدا
پس اوفتادن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به پس افتادن شود.
-
پس باختن
لغتنامه دهخدا
پس باختن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) در قمار برده را باختن .
-
پس بردن
لغتنامه دهخدا
پس بردن . [ پ َ ب ُ دَ ] (مص مرکب )بعقب بردن . || بازگردانیدن . رجعت دادن .