کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس ،پس بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ثوبان
لغتنامه دهخدا
ثوبان . [ ث َ وَ ] (ع مص ) ثوب . ثُؤب . بازگشتن پس از رفته بودن . || ثوبان مردم ؛ گرد آمدن ایشان . || ثوبان جسم ؛ فربهی گرفتن پس از لاغری از مرض . || ثَوبان حوض ؛ پر آب شدن یا نزدیک به پری شدن آن . || ثَوبَان ماء؛ گرد آمدن آب پس از رفته بودن .
-
عزا داشتن
لغتنامه دهخدا
عزا داشتن . [ ع َ ت َ ] (مص مرکب ) ماتم داشتن پس از مرگ کسی . (فرهنگ فارسی معین ). سوکوار بودن .
-
صافی بودن
لغتنامه دهخدا
صافی بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه بودن . بی غل و غش بودن : بر امر ونهی گوهر طبع عزیز تودر آتش سیاست صافی عیار باد. مسعودسعد.|| مسلّم بودن . مسخر بودن : و هوشنگ در پادشاهی فرمان حق یافت و بعد از وی ملک به طهمورث رسید پس از چهل سال پادشاهی همه ٔ جها...
-
اتم
لغتنامه دهخدا
اتم . [ اَ ت َ] (ع مص ) شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن . (منتهی الارب ). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند. || بریدن . || مقیم بودن بجای . بودن به جایی . || درنگی کردن . (منتهی الارب ). درنگی . || کاهل شدن . کاهلی .
-
عرمسة
لغتنامه دهخدا
عرمسة. [ ع َ م َ س َ ] (ع مص ) استوار گردیدن اندام کسی سپس نرمی و فروهشتگی . (از منتهی الارب ). سخت گردیدن بدن پس از سست بودن . (از اقرب الموارد).
-
حرام بودن
لغتنامه دهخدا
حرام بودن . [ ح َ دَ ] (مص مرکب ) ممنوع بودن . محظور بودن . محرم بودن . منهی عنه بودن : راست خواهی نظر حرام بودبرچنین روی و باز بر دگری . سعدی .بر آنکس بود زندگانی حرام که او را نماند پس از مرگ نام . امیرخسرو.- حرامش باد ؛ بر او گوارا مباد (نفرین است...
-
محفوظی
لغتنامه دهخدا
محفوظی . [ م َ ] (حامص ) محفوظ بودن . نگهداشته شده بودن . نگهداشتگی . مصونی : پس محفوظی نوع و صورت نشان است که جوهر است و عدد جوهر یکی است هر چند به قسمت دو است ، از بهر آنک نوع را صورت یکی است و باز شخص محفوظ نیست . (شرح قصیده ٔ ابوالهیثم ص 6). || (...
-
چراغ بازگرفتن
لغتنامه دهخدا
چراغ بازگرفتن . [ چ َ / چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چراغ برداشتن . چراغ را از محلی بیرون بردن . روشن بودن چراغ را مانع شدن . از روشن کردن یا روشن بودن چراغ مضایقت ورزیدن : زمانه از شب تارم چراغ بازگرفت پس از وفات من آورد و بر مزارم سوخت .کلیم (از ارم...
-
سگ جانی
لغتنامه دهخدا
سگ جانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) سخت جانی و حریص بودن . (غیاث ) : کسی کز روی سگ جانی نشیند در پس زانوبزانو پیش سگساران نشستن نیست امکانش .خاقانی .
-
عرش آشیانی
لغتنامه دهخدا
عرش آشیانی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) در عرش آشیان داشتن . عرش آشیان بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِخ ) لقبی است که به اکبرشاه هندی پس از مرگ وی داده اند. (ناظم الاطباء).
-
تبخبخ
لغتنامه دهخدا
تبخبخ . [ ت َ ب َ ب ُ ] (ع مص ) فرونشستن سختی گرما.(از منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). فرونشستن گرما. (ناظم الاطباء). کم شدن گرما. (زوزنی ). || آرام گرفتن گوسفندان جایی که بودند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازنا...
-
تلطی
لغتنامه دهخدا
تلطی .[ ت َ ل َطْ طی ] (ع مص ) انتظار غفلت دشمن کردن کسی یا نزد آنها یافتنی بودن او را پس گرفتن از مال آنها و سبقت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || منکر شدن حق کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تلطط ش...
-
دل زدگی
لغتنامه دهخدا
دل زدگی . [ دِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل زده . دل زده بودن . بی میلی و بی رغبتی پس از میل و رغبتی که بود. (یادداشت مرحوم دهخدا). || سرخوردگی و سیری از چیزی . رجوع به دل زده و دل زدن شود.
-
شاددلی
لغتنامه دهخدا
شاددلی . [ دِ ] (حامص مرکب ) شاددل بودن : خار غم در ره پس شاددلی ممکن نیست کاژدها حاصر و من گنج گهر باز کنم . خاقانی .رجوع به شاد دل شود.
-
ناشتائی
لغتنامه دهخدا
ناشتائی . (اِ) هر چیزی که پس از مدتی چیز نخوردن و روزه گرفتن خورند. (ناظم الاطباء). صبحانه . ناهارشکن . ناشتاشکن . زیرقلیانی . سلفه . طعام مختصری که صبح با چای یا قهوه ٔ رقیق خورند. || (حامص ) روزه داری . گرسنگی . ناهاری . (ناظم الاطباء). ناشتا بودن ...