کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسلایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لایه
لغتنامه دهخدا
لایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرادف لای است . (آنندراج ). رده ٔ دیوار و تای جامه و کاغذ و در عرف آن را ته گویند. (غیاث ) (فرهنگستان این لغت را بجای طبقه پذیرفته است ) . لایه های خاک جنگل عبارتند از: پوشش مرده که از مواد آلی ساخته شده ولاشبرگ و خاک گیاهی ...
-
لایه
لغتنامه دهخدا
لایه . [ ی ِ ] (اِخ ) نام دهی جزء بلوک فاریاب دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در سه هزارگزی پل انبوه و هفتاد و دو هزارگزی خاوری پل لوشان .دارای 1800 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
پس
لغتنامه دهخدا
پس . [ پ َ ] (اِ)پشت (مقابل پیش ). پشت سر. از پشت . عقب . در عقب . دنبال . بدنبال . پی . در پی . خلف . وراء. ظهر : چون رسنگر ز پس آمد همه رفتار مرابسغر مانم کو بازپس اندازد تیر . ابوشکور.ما برفتیم و شده نوژان و کحلان (؟) از پس مابشبی گفتی تو کش سلب ا...
-
پس
لغتنامه دهخدا
پس . [ پ ُ ] (اِ) مخفف پسر، چه پسر به ضم «پ » باشد چنانکه در سامی معرب بنظر رسیده . (فرهنگ رشیدی ). پور. ابن : آن کرنج و شکرش برداشت پاک واندر آن دستار آن زن بست خاک این زن از دکان فرودآمد چو بادپُس فلرزنگش بدست اندر نهاد. رودکی .جز بمادندر نماند این...
-
ده لایه
لغتنامه دهخدا
ده لایه . [ دِه ْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری اهواز. راه آن اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ باوی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
گوراب پس
لغتنامه دهخدا
گوراب پس . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن که در 9 هزارگزی جنوب فومن قرار گرفته است . دامنه و سردسیر است و 810 تن سکنه دارد. آب آن از قلعه رودخان تأمین میشود. محصولات آن عبارتند از برنج ، چای ، ابریشم ، لبنیات . شغل اه...
-
کوه پس
لغتنامه دهخدا
کوه پس . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیلمان که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
پیه پس
لغتنامه دهخدا
پیه پس . [ ی َ پ َ ] (اِخ ) بیه پس . آن سوی رود. قسمت غربی سفیدرود در ناحیه ٔ گیلان که مرکز آن رشت بود. رجوع به بیه پس شود.
-
دست پس
لغتنامه دهخدا
دست پس . [ دَ ت ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دست پسین . آخر کار. (برهان ).- دست پس زده ؛ کنایه از آن است که در سودا دیر می کند و بهانه می آورد تا چیزی از نرخ کم کند. (آنندراج ). آنکه در خرید و فروش چانه میزند. (ناظم الاطباء). || خصلی که قماربازان...
-
دی پس
لغتنامه دهخدا
دی پس . [ دَ پ َ ] (اِ مرکب ) رفیق راه و همراه . || تصویر. (آنندراج ).
-
ز پس
لغتنامه دهخدا
ز پس . [ زِ پ َ ] (ق مرکب ) مخفف از پس و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). پس از. بعد از.از بعد. از عقب . سپس . بدنبال . من بعد. ثم . مؤخر. آخر. پس . ز پی . در پی . از پشت . از پشت سر : سپه رانی و ما ز پس برشویم بگوییم و زآن در سخن بشنویم . فردوسی .ز پیشین...
-
شبله پس
لغتنامه دهخدا
شبله پس . [ ش َ ل ِ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش مرکزی صومعه سرا شهرستان فومن . دارای 151 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه ٔ محلی و محصول آن برنج و توتون و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
فرنس پس
لغتنامه دهخدا
فرنس پس . [ ف ِ ن َ پ ِ ] (اِخ ) نام پدر اُتانِس است و اُتانس شخصی است که موفق شدحیله ٔ بردیای دروغین یا گئومات پادشاه غاصب پارس رابر ملا سازد و سرانجام موجب سقوط حکومت وی گردید. (از ایران باستان پیرنیا ص 520). رجوع به اتانس شود.
-
ازین پس
لغتنامه دهخدا
ازین پس . [ اَ پ َ ] (ق مرکب ) مخفف از این پس . از حالا. از این ببعد : بدو گفت هرگز تو در خان من ازین پس نباشی نگهبان من چنین داد پاسخ ورا پیشکارکه ایدون گمانم من ای شهریارکزین پس نیابی تو از بخت بهربمن چون دهی کدخدائی شهر. فردوسی .سپاه دو کشور چو کر...
-
بیه پس
لغتنامه دهخدا
بیه پس . [ ی َ پ َ ] (اِخ ) قسمت غربی سرزمین گیلان آن سوی رودیان . مقابل بیه پیش یا این سوی رودیان . یکی از دو قسمت سابق سرزمین گیلان . قسمت شرقی سفیدرود را بیه پیش می گفتند و مرکزش لاهیجان بود و قسمت غربی را بیه پس و مرکزش رشت بود. بیه در لغت محلی ب...