کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پساوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پساوند
لغتنامه دهخدا
پساوند. [ پ َ وَ ] (اِ مرکب ) قافیه ٔ شعر را گویند. (برهان قاطع). و بیت ذیل را مثال آورده اند : همه یاوه همه خام و همه سست معانی باژگونه تا پساوند. لبیبی .لکن در این بیت که در لغت نامه ٔ اسدی به شاهد آمده است پساوند بمعنی مقطع قصیده و غزل و غیر آن بن...
-
جستوجو در متن
-
غر
لغتنامه دهخدا
غر. [ غ َ ] (پسوند) (ظاهراً مبدل گر) پساوند در آخر بعض اسامی امکنه ، مانند وزاغر، کاشغر، خشاغر، شادغر.
-
غن
لغتنامه دهخدا
غن . [ غ َ ] (پسوند) (مزید مؤخر) پساوند در آخر بعض اسامی امکنه ، مانند: راغن ، خشوفغن و میغن .
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ ] (پسوند) (مزید مؤخر) ظاهراً لغتی در گرد پساوند امکنه : باشغرد. رجوع به غر شود.
-
فلفل دان
لغتنامه دهخدا
فلفل دان . [ ف ِ ف ِ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن فلفل ریزند. از: فلفل + دان ، پساوند مکان .
-
فروختار
لغتنامه دهخدا
فروختار. [ ف ُ ] (نف )(از: فروخ + تار، پساوند کارورزی ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فروشنده . (برهان ). رجوع به فرختار شود.
-
ملستان
لغتنامه دهخدا
ملستان . [ م ُ ل ِ ] (اِ مرکب ) (از: «مل » (شراب ) + «ستان » پساوند مکان و جای ) میکده . میخانه . شرابخانه .
-
بساوند
لغتنامه دهخدا
بساوند. [ ب َ وَ ] (اِ) پساوند. قافیه ٔ شعر. (برهان ) (اوبهی ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (فرهنگ سروری ). در اصطلاح عروض ، قافیه . (ناظم الاطباء). قافیه ٔ شعر باشد و چون در دنبال شعر است پساوند خواندن بهتر است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : همه باد و ...
-
هزارتابه
لغتنامه دهخدا
هزارتابه . [ هََ / هَِ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (از: هزار + تاب + َه ، پساوند اتصاف و نسبت یا پساوند فاعلی ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نامی از نامهای آفتاب . (انجمن آرا) (برهان ) : تا می تابد هزارتابه از گنبد این بلند طارم .سیف اسفرنگ (دیوان ص 333).
-
فردایین
لغتنامه دهخدا
فردایین . [ ف َ ] (ص نسبی ) از: فردا + ین (پساوند نسبت ). مربوط به فردا. مقابل امروزین : رنج امروزین آسودن فردایین بود و آسودن امروزین رنج فردایین . (فارسنامه ).
-
لاحقة
لغتنامه دهخدا
لاحقة. [ ح ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث لاحق . آنکه از پس واصل شده باشد و آن چیزی که بعد اول دررسد. مأخوذ از لحوق که به معنی از دنبال چیزی پیوستن است (غیاث ). || (اِ) پساوند. مزید مؤخر. ج ، لواحق .
-
هرروزه
لغتنامه دهخدا
هرروزه . [ هََ زَ / زِ ] (ص نسبی ) مرکب از «هر» + «روز» + «ها»که پساوند نسبت است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پیوسته . (برهان ). || (اِ مرکب ) ورد و اوراد و آن دعایی یا اسمی باشد که همه روز بخوانند. (برهان ).
-
هراسه
لغتنامه دهخدا
هراسه . [ هََ س َ / س ِ ] (اِ) از هراس + َه که پساوند است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آنچه مردم را بدان ترسانند. (برهان ). || چوبی که در میان زراعت بر پای کنند و صورتها و چیزها بر آن نصب کنند تا جانوران زیانکار به جانب زراعت نیایند و آن را به عربی ...
-
تمگین
لغتنامه دهخدا
تمگین . [ ت َ ] (ص مرکب ) مبتلا به علت تم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از تم (بیماری چشم )+گین (پساوند)، چشم با غشاوه : دانست که سینه ٔ غمگینم و با دیده ٔ تمگینم . (خواجه عبداﷲ انصاری ). رجوع به تم شود.