کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پزه
لغتنامه دهخدا
پزه . [ پ َ زَ / زِ ] (اِ)صاحب فرهنگ شعوری این صورت را آورده است و به آن معنی ریشه ٔ اَگیر و «وُج » میدهد. رجوع به پژ شود. واﷲ اعلم . || پیدا کردن باشد. (فرهنگ اوبهی ).
-
واژههای همآوا
-
پذه
لغتنامه دهخدا
پذه .[ پ َ ذَ / ذِ ] (اِ) (شعوری ). رجوع به پَدَه شود.
-
جستوجو در متن
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 72هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو شاه آباد به پزه ، با 228 تن سکنه . آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
افاتیخ
لغتنامه دهخدا
افاتیخ . [ اَ ] (ع اِ) افاتیخ الفقوع ؛ چیزهاست پزه که آن را بگمان سماروغ برچینند و چون برآید بشناسند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چیزهای اندک و ریز (هنوات ) که گمان میرود سماروغ است و چون استخراج شود آنرا شناسند. یکی ِ آن اُفتوخ الافاتیخ من الف...