کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پزشکی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پزشکی کردن
لغتنامه دهخدا
پزشکی کردن . [ پ ِ زِ ک َ دَ ](مص مرکب ) تطَبُّب . (زوزنی ). اِسا. اِسو. مواسات .
-
واژههای مشابه
-
روان پزشکی
لغتنامه دهخدا
روان پزشکی . [ رَ وام ْ پ ِ زِ ] (حامص مرکب ) شعبه ای است از فن طبابت که از وجوه و جنبه های مختلف روحی تندرستی و بیماری انسان بحث میکند و اساس آن مطالعه ٔ عوامل و نیروهای جسمی و روانی است که در پیشرفت تندرستی و یا ایجاد بیماری مؤثر می باشد. رجوع به ...
-
پزشکی آزمایشی
لغتنامه دهخدا
پزشکی آزمایشی . [ پ ِ زِ ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طب تجربی . (فرهنگستان ).
-
جستوجو در متن
-
بجشکی کردن
لغتنامه دهخدا
بجشکی کردن . [ ب ِج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیطره . (دهار). پزشکی کردن .
-
ویزیت کردن
لغتنامه دهخدا
ویزیت کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیدار کردن . بازدید کردن . || (اصطلاح پزشکی ) عیادت کردن پزشک از بیمار.
-
تشریح کردن
لغتنامه دهخدا
تشریح کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازنمودن مطلبی . تفسیر کردن . شرح و بیان موضوعی غامض . || (اصطلاح پزشکی ) کالبدشکافی . رجوع به تشریح شود.
-
عقیم کردن
لغتنامه دهخدا
عقیم کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نازا کردن . سترون کردن . || اخته کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی حاصل کردن . بی ثمر ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح پزشکی ، عاری از میکرب ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عقیم شود.
-
تطبب
لغتنامه دهخدا
تطبب . [ ت ُ طَب ْ ب ُ ] (ع مص ) پزشکی نمودن . (زوزنی ). طبابت و پزشکی کردن کسی که علم طب نمیداند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || علاج کردن . || پزشک خواستن برای کسی . (از اقرب الموارد).
-
بیطاری
لغتنامه دهخدا
بیطاری . [ ب َ ] (حامص ) بیطرة. دانش پزشکی ستوران . دانش بیطار. کار بیطار. دانش معالجه ٔ امراض مواشی و دواب . (یادداشت مؤلف ). علمی که بدان رنجهای ستور را مداوا کنند. (ناظم الاطباء) : کسی ز عیسی مریم نجست بیطاری . کمال اسماعیل .- بیطاری کردن ؛ مداو...
-
عفونی
لغتنامه دهخدا
عفونی . [ ع ُ ] (ع ص نسبی ) منسوب به عفونة و عفونت . دارای عفونت : قانون علاج تبهای عفونی ... بکار باید داشت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به عفونت و عفونة و تب عفونی شود.- ضدعفونی ؛ آنکه عفونتش زایل شده است . (فرهنگ فارسی معین ).- ضدعفونی شده ؛ در...
-
دندان پزشک
لغتنامه دهخدا
دندان پزشک . [ دَ پ ِ زِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که دندان را معالجه کند. طبیب دندان . پزشکی که در معالجه ٔ بیماریهای دندان و کشیدن و پر کردن آن و ساختن دندانهای مصنوعی تخصص دارد.
-
بیطرة
لغتنامه دهخدا
بیطرة. [ ب َ / ب ِ طَ رَ ] (ع مص ) تیمار کردن ستور و میخ زدن به نعل آن : بیطر الدابة فهو بطیر و بیطار و مبیطر. و چه بسا که بَیْطَر هم گویند. (از اقرب الموارد). بیطاری کردن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). عمل بیطار. (از اقرب الموارد). بجشکی کردن . ...
-
تشریح
لغتنامه دهخدا
تشریح . [ ت َ ] (ع مص ) نیک شرح کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نیک بیان کردن . (دهار). نیک هویدا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به کمال وضاحت بیان کردن و آشکار کردن . (غیاث اللغات ). نیک بیان کردن سخن را. (آنندراج ). اظهار و آشکار کردن ...