کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پریزده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
پری زده
لغتنامه دهخدا
پری زده . [ پ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصروع . جن زده . مجنون . مسفوع . شَبزَق : بمن نمای رخ و اندکی بمن ده دل که با پری زده دارند اندکی آهن . سوزنی .بتی پری رخ و آهن دلی و بی رخ توچنین پریزده کردار و شیفته است شمن .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
پری زده
لغتنامه دهخدا
پری زده . [ پ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصروع . جن زده . مجنون . مسفوع . شَبزَق : بمن نمای رخ و اندکی بمن ده دل که با پری زده دارند اندکی آهن . سوزنی .بتی پری رخ و آهن دلی و بی رخ توچنین پریزده کردار و شیفته است شمن .سوزنی .
-
پریرخ
لغتنامه دهخدا
پریرخ . [ پ َ ری رُ] (ص مرکب ) که روی چون پری دارد. پریرخسار. پریچهره . پریروی . خوبروی . بسیارزیبا. فرشته روی : خردمند را گردیه نام بودپریرخ دلارام بهرام بود. فردوسی .پریرخ شده شادمان نویدهمی بدنهان را ز دل بد امید. اسدی (گرشاسب نامه ).بتی پریرخ و آ...
-
شیفته
لغتنامه دهخدا
شیفته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) عاشق . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث ). عاشق . مفتون . دلباخته . مغرم . مجذوب . مستهام . شیدا. مهربان . (یادداشت مؤلف ). واله . (زمخشری ) : هر آن کس که او را بدیدی ز دورزنی یافتی شیفته پر ز نور. فردوسی .کس...