کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پریزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پریزاد
لغتنامه دهخدا
پریزاد. [ پ َ ] (اِخ ) رجوع به پاریزاتیس و پروشات شود.
-
پریزاد
لغتنامه دهخدا
پریزاد. [ پ َ ] (اِخ ) نام کنیزک شیرین است .
-
پریزاد
لغتنامه دهخدا
پریزاد. [ پ َ ] (ن مف مرکب ) پریزاده . فرزند پری . پری نژاد.
-
واژههای مشابه
-
تی تی پریزاد
لغتنامه دهخدا
تی تی پریزاد. (اِخ ) دهی از دهستان رودبنه است که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جستوجو در متن
-
ختن خاتون
لغتنامه دهخدا
ختن خاتون . [ خ ُ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از کنیزکان شاپور است و نظامی در خمسه او را نام برده است : همایون و سمن ترک و پریزادختن خاتون و گوهر ملک و دلشاد. نظامی .ختن خاتون چنین گفت از سر هوش که تنها بود شمشادی قصب پوش .نظامی .
-
تازه خدمت
لغتنامه دهخدا
تازه خدمت . [ زَ / زِ خ ِ م َ ] (ص مرکب ) نوکر و خدمتگاری که تازه بسر خدمت آمده باشد. (ناظم الاطباء). || مجازاً، خوش خدمت . تازه نفس . چابک : بهار آمد آنگه سلیمان اساس از او دیو زرد خزان در هراس بپایین تخت روان حباب پریزاد گل تازه خدمت چو آب .طغرا (ا...
-
سلیمان وار
لغتنامه دهخدا
سلیمان وار. [ س ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) چون سلیمان . مانند سلیمان : چو گفت این قصه بیرون رفت چون بادسلیمان وار با جمعی پریزاد. نظامی .چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وارسحر که مرغ درآید بنغمه ٔداوود.حافظ.
-
گلدان
لغتنامه دهخدا
گلدان . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی که گلها را دسته بسته در آن نهند، از عالم نرگسدان . (آنندراج ). ظرف سفالین یا چینی و جز آن که در آن گلهای زمینی یا معطر کارند یا گلهای زینتی و یا معطر از شاخ بریده نهند : خلط نسبت کند آمیزش بی نسبت راگل پریزاد شود شیشه ...
-
گوهر ملک
لغتنامه دهخدا
گوهر ملک . [ گ َ / گُو هََ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از ده تن ندیمه های شیرین است و چون خسرو و شیرین در شکارگاه بهم میرسند در وصف بهار و عیش خسرو و شیرین هریک از ندیمه ها برای پیوند آن دو تن افسانه ای سرودندکه نظامی هریک را در دو بیت آورده است : زبان بگشا...
-
سلسله جنبان
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبان . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ](نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. (فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب . (ناظم الاطباء). محرک .باعث . سبب . وسیله . (فرهنگ فارسی معین ) : دولت اگر سلسله جنبان شودمور تواند که سلیمان شود. وحشی .باد بها...
-
پریزاده
لغتنامه دهخدا
پریزاده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پریزاد. فرزند پری . پری نژاد : همه رخ چودیبای رومی برنگ خروشان ز چنگ پریزاده چنگ . فردوسی .پریزاده ای یا سیاوخشیاکه دل را بمهرت همی تخشیا. فردوسی .سیاوش نیم نز پریزادگان از ایرانم از شهر آزادگان . فردوسی .پریزاد...
-
پریشیده
لغتنامه دهخدا
پریشیده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پراشیده . پریشان شده . متفرق گشته . متفرق ساخته . پراکنده شده : گفت بر پرنیان ریشیده طبل عطار شد پریشیده . عنصری .پریشیده عقل و پراگنده هوش ز قول نصیحت گر آکنده گوش . سعدی (بوستان ). || افشانده . برباد داده :برون آمد...
-
معصم
لغتنامه دهخدا
معصم . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) جای یاره از دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای یاره وسوار از دست و بند دست . (ناظم الاطباء). جای دست برنجن یعنی ساعد. (غیاث ). جایی از بازو و یا دست که دستبند را بندند. ج ، معاصم . (از اقرب الموارد). جای دستبند از دست . مچ...