کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرکر
لغتنامه دهخدا
پرکر. [ پ َ ک َ ] (اِ) انتظار و منتظر بودن و چشم براه داشتن . (برهان ). و رجوع به پرخر شود.
-
جستوجو در متن
-
پرمر
لغتنامه دهخدا
پرمر. [ پ َ م َ ] (اِ) بمعنی انتظار و امید باشد. (برهان ). رجاء. پرموز. پرموزه . پرمور : ملک در جمله آن مراد بیافت که همی داشت سالها پرمر . مسعودسعد.و رجوع به پرکر شود.|| زنبور عسل . (برهان ). نحل . زنبور. انگبین . منج انگبین .
-
پرگار
لغتنامه دهخدا
پرگار. [ پ َ ] (اِ) آلتی هندسی برای کشیدن دائره و خطوط. آلتی که ترسیم قِسی و دوایر را بکار رود. قلم آهنی دو شاخه که بدان دائره کشند. (غیاث اللغات ). افزاری است که بنایان و نقاشان بدان دایره کشند و معرب آن فرجار است . (برهان ). پرکار. پرکاره . پرکال ....