کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرورنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرورنده
لغتنامه دهخدا
پرورنده . [ پ َرْ وَرَ دَ / دِ ] (نف ) پروردگار. پرورش دهنده . پروراننده . مربی . رب ّ. تربیت کننده . مؤدِب . معلم : تو با آفرینش بسنده نه ای مشو تیز چون پرورنده نه ای . فردوسی .هر که از پرورنده رنج ندیددر جهان جز غم و شکنج ندید. اوحدی .پسر را زجر و...
-
جستوجو در متن
-
گهرپرور
لغتنامه دهخدا
گهرپرور. [ گ ُ هََ پ َ وَ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرپرور. پرورنده ٔ گهر. زینت کننده ٔ گوهر. ببارآورنده ٔ گوهر. پرورنده ٔ مروارید و صدفی که در آن مروارید پرورش یابد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دل پرور
لغتنامه دهخدا
دل پرور. [ دِ پ َ وَ ] (نف مرکب ) دل پرورنده . پرورنده ٔ دل . آنکه دل را پرورش دهد. تربیت کننده ٔ باطن : برآراستندی به فرهنگ و رای سخنهای دل پرور جان فزای .نظامی .
-
درویش پرور
لغتنامه دهخدا
درویش پرور. [ دَرْ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) درویش پرورنده . تربیت کننده و پرورنده ٔدرویش ؛ که عنایت و توجه به درویش دارد : که پروردگار توانگر توئی توانا و درویش پرور توئی .سعدی .
-
مترف
لغتنامه دهخدا
مترف . [ م ُ رِ / م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) به نعمت پرورنده . (از منتهی الارب ). پرورنده به نعمت . (آنندراج ). || مردی که وی را توانگری و نعمت بی راه می گرداند و بر باد می دهد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
نیلرام
لغتنامه دهخدا
نیلرام . (اِخ ) نام فرشته ای که پرورنده و رب النوع برف و باران و تگرگ است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
مرغش
لغتنامه دهخدا
مرغش . [ م ُ غ ِ / م ُ رَغ ْ غ ِ ] (ع ص ) مرغس . به ناز و نعمت پرورنده خود را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
انسانیت پرور
لغتنامه دهخدا
انسانیت پرور. [ اِ نی ی َ پ َ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔ انسانیت و مردمی و اخلاق نیک بشری . (از یادداشت مؤلف ).
-
الچنک
لغتنامه دهخدا
الچنک . [ اَ چ َ ] (ترکی ، اِ) پرورنده ٔ فرمانبرداران خود. (از فرهنگ ناظم الاطباء). رجوع به الجنک خان شود.
-
پرورندگان
لغتنامه دهخدا
پرورندگان . [ پ َرْ وَ رَ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ پرورنده . پرورش دهندگان . تربیت کنندگان . ارباب .
-
دام پرور
لغتنامه دهخدا
دام پرور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔ حیوانات اهلی . مربی دام . تربیت کننده ٔ دام یعنی حیوانات اهلی .
-
متربب
لغتنامه دهخدا
متربب . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) پرورنده . (آنندراج ). تربیت کننده و پرورنده و مربی . (ناظم الاطباء). || گرد آینده . (آنندراج ). گرد آمده . (ناظم الاطباء). || خواهانی چیزی کننده . (از منتهی الارب ). کسی که ادعای ملکیت چیزی می کند. (ناظم الاطباء).
-
کبوتربان
لغتنامه دهخدا
کبوتربان . [ ک َ ت َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پرورنده و تربیت کننده ٔ کبوتران . نگهبان کبوتران . || کبوترباز. (از ناظم الاطباء). رجوع به کبوترباز شود.
-
گیتی پرور
لغتنامه دهخدا
گیتی پرور. [ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔ گیتی .آنکه گیتی را بپروراند. || (اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . (از ناظم الاطباء). خورشید. شمس . خور.