کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروردگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروردگار
لغتنامه دهخدا
پروردگار. [ پ َرْ وَ دْ / دَ / دِ ] (ص مرکب ) پرورنده . پرورش دهنده . مربی . تربیت کننده . مُرَشِّح . تیمارکننده . معلم : پیران را دید که پروردگار کیخسرو بود. (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ).چو دستان که پروردگارمنست تهمتن که خرم بهار منست . فردوسی .که پر...
-
جستوجو در متن
-
رب الفلق
لغتنامه دهخدا
رب الفلق . [ رَب ْ بُل ْ ف َ ل َ ] (اِخ ) پروردگار شکافنده ٔ صبح . خدا. پروردگار : قل اعوذ برب الفلق ... (قرآن 1/113)؛ بگو پناه میگیرم به پروردگار شکافنده ٔ صبح . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 10ص 395).مرده باید بود پیش حکم حق تا بیاید رحمت از رب الفلق .مو...
-
آخش
لغتنامه دهخدا
آخش . (اِخ ) نام موبدی پارسی نژاد که او مایه ٔ عناصر را پروردگار شناسد. (برهان ).
-
باراله
لغتنامه دهخدا
باراله . [ اِ لاه ] (اِ مرکب ) خدا. یزدان . اﷲ. پروردگار. رجوع به بار شود.
-
لچمن
لغتنامه دهخدا
لچمن . [ ] (اِخ ) نام برادر رام یا رامچند و این رام پسر و ولیعهد محبوب راجه ٔ جسرت و یکی از اوتاد یعنی مظاهر پروردگار یا خود پروردگار که بصورت شیر برای تنبیه دیوان مردم خوار به زمین آمد. (سبک شناسی ج 3 ص 264).
-
خابطی
لغتنامه دهخدا
خابطی . [ ب ِ ] (اِخ ) نسبت است بخابطه و ایشان فرقه ای از معتزله از اصحاب احمدبن خابطاند که وی را در تناسخ مقالتی است و گمان میکردند که عالم را دو پروردگار است یکی محدث و دیگری قدیم و پروردگار محدث مسیح است مراد از این آیت که «و جاء ربک والملک صفّا ص...
-
رب الناس
لغتنامه دهخدا
رب الناس . [ رَب ْ بُن ْ نا ] (اِخ ) پروردگار مردمان : قل اعوذ برب الناس ... (قرآن 1/114)؛ بگو ای محمد (ص ) پناه میبرم به پروردگار مردمان . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 10 ص 397).
-
بهزرام
لغتنامه دهخدا
بهزرام . [ ب َ ] (اِخ ) نام فرشته ای است که پروردگار گوهر لعل باشد و بعربی پروردگار را رب النوع خوانند و لعل معرب است . و اصل آن بفارسی لال است . (انجمن آرا). از برساخته های فرقه ٔ آذر کیوان است . رجوع به فرهنگ لغات دساتیر ص 237 شود.
-
علم غیبی
لغتنامه دهخدا
علم غیبی . [ ع ِ م ِ غ َ / غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به علم غیب شود: علم غیبی نمیداند بجز پروردگار.
-
هم ریشه
لغتنامه دهخدا
هم ریشه . [هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هم اصل . هم نژاد : پروردگار دینی آموزگار فضلی هم پیشه ٔ وفایی همریشه ٔ سخایی . فرخی .|| (اصطلاح زبان شناسی ) دو واژه را که اصل اشتقاقی یا ترکیبی آنها مشترک باشد، یا دو واژه از دو زبان همگروه که به هم شباهت دارند.
-
درویش پرور
لغتنامه دهخدا
درویش پرور. [ دَرْ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) درویش پرورنده . تربیت کننده و پرورنده ٔدرویش ؛ که عنایت و توجه به درویش دارد : که پروردگار توانگر توئی توانا و درویش پرور توئی .سعدی .
-
رب العرش
لغتنامه دهخدا
رب العرش . [ رَب ْ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) صاحب عرش . پروردگار عرش . خدای تعالی : از آن سید که از فرمان رب العرش پیغمبروصی کردش در آن منزل که منبر بود پالانش .ناصرخسرو.
-
راز و نیاز کردن
لغتنامه دهخدا
راز و نیاز کردن . [ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرّ وحاجت و خواهش خود را با محبوب درمیان نهادن . (از فرهنگ نظام ). || خواهشگری نمودن ؛ راز و نیازکردن با خدا، دعا و مناجات کردن بدرگاه پروردگار.
-
بلطف
لغتنامه دهخدا
بلطف . [ ب ِ ل ُ ف ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: ب + لطف ِ) و همیشه مضاف واقع میشود مانند بلطف اﷲ یا بلطف پروردگار؛ یعنی بتوفیق و همراهی خدا، و بلطف شما؛ بهمراهی و مهربانی شما. (ناظم الاطباء).