کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروانک
لغتنامه دهخدا
پروانک . [ پ َرْ ن َ ] (اِ) سیاه گوش . برید. قره قولاخ . تفه . عناق الارض . غنجل . پروانه . || پیشرو لشکر. || حشره که گویند عاشق چراغ است و بعربی فراش گویند. رجوع به پروانک شود.
-
جستوجو در متن
-
فرانق
لغتنامه دهخدا
فرانق . [ ف ُ ن ِ ] (معرب ، اِ) پروانک که جانوری است بانگ کنان پیش شیر رود. (آنندراج ). معرب پروانک فارسی است که به عربی برید و به فارسی سیاه گوش و به ترکی فارافلاق نامند و آن حیوانی است به قدر سگ کوچکی و به رنگ آهو و گوش آن سیاه و پیش پیش شیر میگوین...
-
غنجل
لغتنامه دهخدا
غنجل . [ غ ُ ج ُ ] (ع اِ) سیاه گوش . ج ، غَناجِل .(منتهی الارب ) (آنندراج ). بترکی قره قولاق یا قره قولاخ گویند. فُرانِق . پروانه . پروانک . تَفَه . عناق الارض .
-
شایه
لغتنامه دهخدا
شایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) میوه وبعربی ثمر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). در سنسکریت شیه بمعنی محصول زراعت و نیز بمعنی میوه است . (فرهنگ نظام ) : برومند باد آن همایون درخت که در سایه ٔ آن توان برد رخت گه از سایه آسایش جا...
-
ابوالمنذر
لغتنامه دهخدا
ابوالمنذر. [ اَ بُل ْ م ُ ذِ ] (ع اِ مرکب ) خروه . (مهذب الأسماء). رنگین تاج . گال . دیک . خروس . ابوالنبهان . ابوالیقظان . ابوسلیمان . || مرغ خانگی . || سیاه گوش . فرانق . پروانه . قره قلاق . تُفّه . پروانک . عناق الارض . غُنجل . عناق . چاووش . وَب...
-
عناق الارض
لغتنامه دهخدا
عناق الارض . [ ع َ قُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) جانوری است از دواب که سیاه گوش نامندش . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جانوری که سیاه گوش نامند، و یا جانوری شبیه به فهد. (ناظم الاطباء). دابه ای است از شکارکنندگان و چنگال داران ، مانند فهد و یا سگ . و آن جا...
-
تفة
لغتنامه دهخدا
تفة. [ ت ُ ف َ / ت ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) زن خوار و ذلیل . (منتهی الارب ). || سیاه گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). جانورکی چون بچه سگ یا موش . (ازاقرب الموارد). عناق الارض . غنجل . قراقلاغ . تمیله . قره قولاق . برید. فرانق . قره قو...
-
پروانه
لغتنامه دهخدا
پروانه . [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِ) حیوانی گوشت خوار شبیه به یوز که در شمال افریقا زید.و گویند که پیشاپیش شیر رود و آواز کند تا جانوران آواز او شنیده خود را بر کنار کشند و شیر را با او الفتی عظیم است و پس مانده ٔ صید شیر خورد. فرانق . فرانک . فرانه . س...
-
برید
لغتنامه دهخدا
برید. [ ب َ ] (ع اِ) رده ٔ هر چیز بر ترتیب . || استرانی که به هر دوازده میل برای سواری نامه بر سلطان مرتب دارند، و آن معرب دم بریده باشد. (منتهی الارب ). از بریده دنب ، به معنی استر که فرستاده را برد.(از مفاتیح العلوم ). || پیغام بر و نامه بران سوار ...