کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروانه
لغتنامه دهخدا
پروانه . [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِ) حیوانی گوشت خوار شبیه به یوز که در شمال افریقا زید.و گویند که پیشاپیش شیر رود و آواز کند تا جانوران آواز او شنیده خود را بر کنار کشند و شیر را با او الفتی عظیم است و پس مانده ٔ صید شیر خورد. فرانق . فرانک . فرانه . س...
-
پروانه
لغتنامه دهخدا
پروانه . [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ )معین الدین کاشانی ملقب به پروانه یکی از عمال دولت مغول . آنگاه که غیاث الدین کیخسروبن کیقباد پادشاه سلجوقی (آسیای صغیر) مغلوب مغول شد هولاکو معین الدین پروانه ٔ کاشی را برای تمشیت آن سامان و اصلاح امور پسران غیاث ال...
-
پروانه
لغتنامه دهخدا
پروانه . [پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محلی است در شمال شهر هرات .
-
واژههای مشابه
-
دیزج پروانه
لغتنامه دهخدا
دیزج پروانه . [ زَ پ َرْ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه با 496 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
حسین پروانه
لغتنامه دهخدا
حسین پروانه . [ ح ُ س َ ن ِ پ َرْ ن َ ] (اِخ ) اصفهانی ، شاعر عهد فتح علیشاه بود. (ذریعه ج 9 ص 157).
-
معین الدین پروانه
لغتنامه دهخدا
معین الدین پروانه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رجوع به پروانه شود.
-
حسام الدین پروانه چی
لغتنامه دهخدا
حسام الدین پروانه چی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) ملقب به مبارکشاه . سفیر شاهرخ بن تیمور گورکان بنزد دربار سلطان چقماق فرمانروای مصر است . چون چقماق ، سفیری بنام جیجک توقا در 843 هَ . ق . به نزد شاهرخ فرستاد حسام الدین مبارکشاه پروانه چ...
-
جستوجو در متن
-
پاپیون
لغتنامه دهخدا
پاپیون . [ پی یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) پروانه . || نوعی دستمال گردن به شکل پروانه .
-
فرانه
لغتنامه دهخدا
فرانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) پروانه . فرانک . فرانق . سیاه گوش . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به پروانه و فرانک شود.
-
فروانچه
لغتنامه دهخدا
فروانچه . [ ف َرْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فروانه . پروانه . (آنندراج ). رجوع به پروانه شود.
-
چراغ پره
لغتنامه دهخدا
چراغ پره . [ چ َ / چ ِ پ َ رَ/ رِ ] (اِ مرکب ) قسمی پروانه ٔ سیاه با پرهای دراز دودی رنگ . نوعی حشره . پروانه ٔ چراغ . (ناظم الاطباء).
-
زملج
لغتنامه دهخدا
زملج . [ زُ ل ُ ] (اِ) پروانه ٔ کوچک . (از ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 47 شود.
-
فرازنو
لغتنامه دهخدا
فرازنو. [ ف ِ زِ نو / ن َ / نُو ] (اِ) پروانه ٔ چراغ . (ناظم الاطباء).