کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرمیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرمیو
لغتنامه دهخدا
پرمیو. [ پ َ / وْ ] (اِ) مرضی باشد که آنرا عوام سوزاک خوانند چه بوقت بول کردن مجرای بول بسوزش درآید و بعربی حرقةالبول گویند. (برهان ). و یاء این کلمه به ضبط برهان و رشیدی مجهول است . و رشیدی گوید ظاهراً این لفظ هندی باشد.
-
جستوجو در متن
-
برمیو
لغتنامه دهخدا
برمیو. [ ب َ وْ ] (اِ) تقطیر بول و سوزاک و حرقةالبول . (ناظم الاطباء). پرمیو. و رجوع به پرمیو شود.
-
آکاهولی
لغتنامه دهخدا
آکاهولی . (هندی ، اِ) نام داروئیست هندی ، دافع پَرمیو یعنی سوزاک .
-
میو
لغتنامه دهخدا
میو. [ وْ] (اِ) شَعر و موی . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء).به معنی موی باشد که عربان شعر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). موی را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) : دست تو شل به ، دو گوش تو کردو چشم تو بی نور و پرمیو به .پوربهای جامی (از فرهنگ جهانگیری ).