کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرغونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرغونه
لغتنامه دهخدا
پرغونه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (ص ) زشت و نازیبا. (جهانگیری ). هر چیز که زشت و نازیبا باشد. (برهان ). فرخچ . (رشیدی ). فرخج . (لغت نامه ٔ اسدی ) (جهانگیری ). || خشن . درشت و ناهموار : ای پرغونه و باشگونه جهان مانده من از تو بشگفت اندرا.رودکی .
-
جستوجو در متن
-
شگفت ماندن
لغتنامه دهخدا
شگفت ماندن . [ ش ِ گ ِ / گ ُ دَ ] (مص مرکب )تعجب کردن . حیران ماندن . در شگفت ماندن . متعجب شدن .سخت دچار شگفتی گشتن . (یادداشت مؤلف ) : بگفت این و خود ساز دیگر گرفت نگه کن کنون تا بمانی شگفت . فردوسی .یکی را ز بن دور کرده دو کفت از آن خستگان ماند ن...
-
باشگونه
لغتنامه دهخدا
باشگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) عکس . قلب . (برهان قاطع). باژگون . باژگونه . وارون . واژون . (آنندراج ). معکوس . (فرهنگ شعوری ج 1ورق 192). بازگردانیده . مقلوب . (شرفنامه ٔ منیری ) (صحاح الفرس ). بازگونه . (فرهنگ جهانگیری ). مقلوب . (اوبهی ). باژگون...
-
باژگونه
لغتنامه دهخدا
باژگونه . [ ن َ / ن ِ ](ص مرکب ) واژگونه . عکس . قلب . (برهان قاطع). سرنگون .منکوس . ناراست . (ناظم الاطباء). اندروا. وارونه . (فرهنگ جهانگیری ). مقلوب . باشگونه . واژونه : همه یاوه همه خام و همه سست معانی باژگونه تا پساوند. رودکی .ای پرغونه و باژگون...
-
اندر
لغتنامه دهخدا
اندر. [ اَ دَ ] (حرف اضافه ) به معنی در باشد که بعربی فی گویند همچنانکه اندر آن و اندر خانه یعنی در آن و در خانه . (برهان قاطع) (هفت قلزم ). کلمه ٔ رابطه به معنی در و درون مانند اندرآن یعنی در آن و اندر خانه یعنی درون خانه . (ناظم الاطباء). در. (فرهن...
-
از
لغتنامه دهخدا
از. [ اَ ] (حرف اضافه ) زِ (مخفف آن ). مِن . (منتهی الارب ). عن : اگر از من تو بد نداری بازنکنی بی نیاز روز نیازنه مرا جای زیر سایه ٔ تونه ز آتش دهی بحشر جواززستن و مردنت یکی است مراغلبکن درچه باز یا چه فراز. ابوشکور بلخی .نه آن زین بیازرد روزی بنیزن...