کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرست ویشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرست ویشی
لغتنامه دهخدا
پرست ویشی . [ پْرِ / پ ِ رِ ](فرانسوی ، اِ) نوعی از حشرات دارای بالهای باریک و او خود حشره خوار است . از خانواده ٔ پرکتوتروپیده .
-
واژههای مشابه
-
عروس پرست
لغتنامه دهخدا
عروس پرست . [ ع َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) عروس پرستنده . دوستدارنده ٔ عروس : نوعروسان گرفته شمع به دست شاه نوتخت شد عروس پرست .نظامی .
-
عیسی پرست
لغتنامه دهخدا
عیسی پرست . [ سا پ َ رَ ] (نف مرکب )عیسی پرستنده . پرستنده ٔ عیسی . که مذهب عیسی دارد. که بر دین عیسی بود. مسیحی . نصرانی . ترسا : عیسی پرست را گو میخوان زبورو انجیل کاینجا رها نکردند نه مصحف و نه دفتر. شرف الدین شفروه .رجوع به عیسی (ابن مریم ) شود.
-
عیال پرست
لغتنامه دهخدا
عیال پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) دوست دارنده ٔ عیال .علاقه مند به زن و فرزند خود. که پای بند عیال باشد.
-
گل پرست
لغتنامه دهخدا
گل پرست . [ گ ُ پ َ رَ ] (نف مرکب ) عاشق گل . دوستدارنده ٔ گل . کسی که گل را بسیار دوست دارد. آنکه به پرورش گل اهتمام فراوان دارد : نگه کرد دستان ز تخت بلندبپرسید کاین گل پرستان که اند. فردوسی .باغ بتخانه گشت و گلبن بت باده خواران گل پرست شمن . فرخی ...
-
گنج پرست
لغتنامه دهخدا
گنج پرست . [ گ َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که گنج پرستد و دوستدار گنج . عاشق گنج . گنج دوست : لرزلرزان چو دزد گنج پرست در کمرگاه او کشیدم دست .نظامی .
-
کهنه پرست
لغتنامه دهخدا
کهنه پرست . [ ک ُ ن َ / ن ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) کهنه پرستنده . طرفدار آداب و سنن قدیم . مرتجع. (فرهنگ فارسی معین ).
-
گوساله پرست
لغتنامه دهخدا
گوساله پرست .[ ل َ / ل ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه گوساله پرستد. که ستایش گوساله کند. کسی که بچه ٔ گاو را ستایش می کند.(ناظم الاطباء) : موسی چون از کوه طور بازآمد آن قوم را دید گوساله پرست شده اند. (قصص الانبیاء).چون آن بدیدند همه به یک بار سجده کردند...
-
کعبه پرست
لغتنامه دهخدا
کعبه پرست . [ ک َ ب َ / ب ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ کعبه . کعبه ستا. آنکه کعبه را پرستد : به منی و عرفاتم ز خدا درخواهیدکه هم از کعبه پرستان خدائید همه .خاقانی .
-
کون پرست
لغتنامه دهخدا
کون پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) کون پرستنده .امردباز. غلامباره . (فرهنگ فارسی معین ) : هرکه شد کون پرست بر خیره گوز یابد ثواب از انجیره .سنایی (حدیقه ص 662).
-
نفس پرست
لغتنامه دهخدا
نفس پرست . [ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) هوسباره . شهوت باره .که متابعت هوای نفس کند. که مطیع نفس اماره باشد.
-
نعمت پرست
لغتنامه دهخدا
نعمت پرست . [ ن ِ م َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه قدر نعمت و نیکوئی کسی را می داند. (ناظم الاطباء).
-
نقش پرست
لغتنامه دهخدا
نقش پرست . [ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) صورت پرست . نگارپرست . (یادداشت مؤلف ).
-
نوع پرست
لغتنامه دهخدا
نوع پرست . [ ن َ / نُو پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ نوع . کسی که همنوع خود را دوست دارد. (فرهنگ فارسی معین ). مردم دوست . که به دیگران شفقت و مهربانی کند.