کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرستیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرستیده
لغتنامه دهخدا
پرستیده . [ پ َ رَ دَ / دِ ] (ن مف ) معبود.
-
جستوجو در متن
-
مألوه
لغتنامه دهخدا
مألوه . [ م َءْ ] (ع ص ) (از «ال هَ») پرستیده . (از منتهی الارب ). معبود. (محیط المحیط). معبود و پرستیده شده و مسجود. (ناظم الاطباء).
-
نصمة
لغتنامه دهخدا
نصمة. [ ن َ ص َ م َ ] (ع اِ) صورتی که پرستیده شود. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نَصمَة. (متن اللغة). رجوع به نَصمَة شود.
-
پرسته
لغتنامه دهخدا
پرسته . [ پ َ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ) پرستیده . (فرهنگ اسدی ). پرستیده را گویند یعنی آنچه او را پرستند و ستایش کنند، بحق همچو خدای تعالی و به باطل همچو بت . (برهان ). || زن خدمتکار. (برهان ). پرستنده . و بدین معنی در برهان به کسر اول و دوم آمده است . || ...
-
مسجود
لغتنامه دهخدا
مسجود. [ م َ] (ع ص ) سجده شده . عبادت شده . معبود. پرستیده شده . (ناظم الاطباء). سجده گرفته . (مهذب الاسماء) : مسجود زمین و آسمان است تخت تو که از مکان نجنبد. خاقانی .- مسجود ملائک ؛ آدم ابوالبشر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
باب ایل
لغتنامه دهخدا
باب ایل . [ ب ِ ] (اِخ ): بورسیپا شهری بود که رب النوع نبو در آن دارای پرستشگاه بود، بعدها در نزدیکی همین شهر، مردوک خداوند بزرگ بابلیها پرستیده شدو بعد در همانجا شهر نامور باب ایل ، بابل (درِ خدا)بوجود آمد. (فرهنگ ایران باستان چ اول ج 1 ص 119).
-
اله
لغتنامه دهخدا
اله . [ اِ لاه ] (ع اِ) پرستیده . بمعنی مألوه است ، و هر پرستیده اله باشد نزد پرستنده ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). معبود مطلقاً، بحق یا بباطل . ج ، آلِهَة. (از اقرب الموارد) : ما در این گفتگو که از یک سوشد ز ناقوس این ترانه بلندکه یکی هست و هیچ...
-
گام گذاردن
لغتنامه دهخدا
گام گذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قدم گذاشتن . قدم برداشتن . گام نهادن : درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسب و بگذارد گام . فردوسی .به مغرب میتواند رفت در یک روز از مشرق گذارد هر که چون خورشید گام آهسته آهسته . صائب . || آغاز کردن . اقدام کردن :...
-
معبود
لغتنامه دهخدا
معبود. [ م َ ] (ع ص ) پرستش کرده شده . (آنندراج ). پرستش شده . (ناظم الاطباء). آنکه او را پرستند. عبادت شده .پرستیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : داده است بدو ملک جهان خالق معبودبا خالق معبود کسی را نبود کار. منوچهری . || خداوند تبارک و تعالی . (ن...
-
پدماسامبهاوا
لغتنامه دهخدا
پدماسامبهاوا. [ پ َ ] (اِخ ) از روحانیان بودائی که بقرن هشتم میلادی در ناحیه ٔ اودیانا که امروز دردستان نامند، ولادت یافت و بر طریقه ٔ یوگاچاریا ازمذاهب تنترائی میرفت . پادشاه تبت موسوم به تیسرنگ دتسان (از 723 تا 736 م .) وی را به تبت خواند و او طریق...
-
مهر
لغتنامه دهخدا
مهر. [ م ِ ](اِخ ) یکی از بغان یا خداوندگاران آریایی یا هندوایرانی پیش از روزگار زرتشت است . پس از ظهور زرتشت یکی از ایزدان یا فرشتگان آیین مزدیسنا گردید. آریائیان هنگام ورود به ایران قوای طبیعت مثل خورشید و ماه و ستارگان و آتش و خاک و باد و آب را می...
-
اصنام
لغتنامه دهخدا
اصنام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صنم ، بمعنی بت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). بتها، و این جمع صنم است . (غیاث ). چیزهایی که عوض خداوند پرستش کنند. ج ِ صنم ، بمعنی وثن ،معرب شمن . (از قطر المحیط). ج ِ صنم ، وثن و آن صورت یا تمثال انسا...
-
اناهیتا
لغتنامه دهخدا
اناهیتا. [ اَ] (ص ) در اوستا، اناهیتا یا اناهیته مرکب از جزء «اَ»، ادات نفی + آهیته یعنی چرکین و پلید و ناپاک ، «اَ» نفی بنا بقاعده ٔ دستور زبان اوستایی ، چون بکلمه ٔ آهیته پیوسته مابین آنها نون وقایه فاصله شده است مانند انیران (= ان ایران = غیرایران...
-
پرستیدن
لغتنامه دهخدا
پرستیدن . [ پ َ رَ دَ ] (مص ) (یک مصدر بیش ندارد، پرستیدم . پرست !) عبادت . عبادت کردن . اقراء. تقرء. (منتهی الارب ). نسک . تعبد : و [ صقلابیان ] همه آتش پرستند. (حدود العالم ).بت پرستیدن به از مردم پرست پندگیر و کاربند و گوش دار. ابوسلیک گرگانی .همه...