کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرستاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بیماربانی کردن
لغتنامه دهخدا
بیماربانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمریض . پرستاری کردن . (از یادداشت مؤلف ).
-
خربانی کردن
لغتنامه دهخدا
خربانی کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیمار داشتن خر. تیمارداشت خر کردن . پرستاری از خر کردن .
-
پجردن
لغتنامه دهخدا
پجردن . [ پ ِ ج ُ دَ] (مص ) در زبان عوام پرستاری و نهایت مواظبت کردن از روی مهربانی چیزی یا کسی را. پرستاری پیر و بیمار و طفل کردن . و اصل بجرمق زبان آذری ، این کلمه است .
-
تر و خشک کردن
لغتنامه دهخدا
تر و خشک کردن . [ ت َ رُ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه کودک یا بیماری را پرستاری کردن .
-
باغبانی کردن
لغتنامه دهخدا
باغبانی کردن . [ غ ْ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرستاری از باغ . بستان بانی . باغ پیرایی کردن .
-
باغبانی نمودن
لغتنامه دهخدا
باغبانی نمودن . [ غ ْ / غ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پرستاری کردن ازباغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به باغبانی کردن شود.
-
بجردن
لغتنامه دهخدا
بجردن . [ ب ِ ج ُ دَ ] (مص ) پرستاری کردن چنانکه کودک و بیمار و پیر را. (یادداشت مؤلف ).
-
بیمارداری
لغتنامه دهخدا
بیمارداری . (حامص مرکب ) مریض داشتن . مریض داری . || پرستاری و مواظب بیمار بودن . (ناظم الاطباء). پرستاری بیمار. بیماربانی . بیماروانی . پرستاری . تمریض . (یادداشت مؤلف ) : بود بیماری شب جان سپاری ز بیماری بتر بیمارداری . نظامی .نپرداخت چشمش بحال دل...
-
بلند و کوتاه کردن
لغتنامه دهخدا
بلند و کوتاه کردن . [ ب ُ ل َ دُ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، مواظبت و مراقبت و پرستاری و دلسوزی کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
پژردن
لغتنامه دهخدا
پژردن . [ پ ِ ژُ دَ] (مص ) (در تداول عامه ) مروسیدن بیمار را. طفل را وپیر را پرستاری کردن . تر و خشک کردن طفل یا بیمار. تیمارداری . (و لفظ بَجرَمق آذری از این کلمه آید).
-
بیماروانی
لغتنامه دهخدا
بیماروانی . [ مارْ ] (حامص مرکب ) بیماربانی . بیمارداری . پرستاری . (یادداشت مؤلف ): تطلیة؛ بیماروانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). التمریض ؛ بیماروانی کردن یعنی در کار بیمار ایستادن . (مجمل اللغة).
-
پرورش دادن
لغتنامه دهخدا
پرورش دادن . [ پ َرْ وَ رِ دَ ] (مص مرکب ) پروردن . پروریدن . پروراندن . پرورانیدن . تربیت کردن . بزرگ کردن . تأدیب . تعلیم . اِلماظ. ترشیح . تیمار کردن . پرستاری کردن . مراقبت کردن : و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پر...
-
تیمار کردن
لغتنامه دهخدا
تیمار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )پرستاری کردن . (از ناظم الاطباء). تعهد و غمخواری و حراست و مواظبت حال کسی کردن . توجه و مراقبت کردن ازکسی یا بیماری یا چیزی : و چون او نیز از دنیا برفت پسر او احمدخان پادشاه شد. این شمس آباد راتیمار نکرد تا خراب شد. ...
-
نفس شماردن
لغتنامه دهخدا
نفس شماردن . [ ن َ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لحظات را گرامی داشتن . دم را غنیمت دانستن : دم بی نفس تو برنیارم در خدمت تو نفس شمارم . نظامی .|| نفس کسی را شماردن ؛ به دقت مراقب حال او بودن . از مریض و رنجور به شدت مراقب حال او بودن . از مریض و رنجور به ...
-
اجتناب
لغتنامه دهخدا
اجتناب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتراز. پرهیز. پرهیز کردن . پرهیزیدن . دور شدن . (منتهی الارب ). دوری جستن . تجنب . تجانب . دوری . کناره کردن . گریختن از : مانا جناب بستی با منعمان دهرزین روی باشد از همگان اجتناب تو. مسعودسعد.حامد او تقوی و زهد در دنیا و...