کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرز
لغتنامه دهخدا
پرز. [ پ ِ رِ ] (اِخ ) آنتونیو. از رجال سیاست اسپانیا. مولد او بسال 1534 م . در من رآل دُ آریزا و وفات در 1611 م . وی وزیر فیلیپ دوم بود لکن فیلیپ بر او خشم گرفت و وی را بر خلاف حق و عدالت به محاکمه کشید.
-
پرز
لغتنامه دهخدا
پرز. [ پ ُ ] (اِ) آنچه از پشم یا پنبه یا ابریشم و جز آن که برتر از بوم تار و پود در جامه ایستد. آن باشد که بر سقرلات و دیگر پشمینه ها بعد از پوشیدن بهم رسد. (برهان ). ناهمواریها که از پود یا تار ناهموار زاید در جامه . غفر. زیبر. پرزه . هدَبه . (دهار)...
-
واژههای مشابه
-
دست پرز
لغتنامه دهخدا
دست پرز. [ دَ پ ِ ] (اِ مرکب ) آشی است که آرد گندم را سخت خمیر کنند و به دست ریزه کنند و در آب بریزند تا لعابدار شود و درزکام و نزله خورند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
قلعه پرز
لغتنامه دهخدا
قلعه پرز. [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) یکی از قلاع و استحکامات تنکابن که نزدیک سیاه ورز است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 47 شود.
-
پرز گالدس
لغتنامه دهخدا
پرز گالدس . [ پ ِ رِ دُ ] (اِخ ) بِنیتو. رجوع به گالدُس شود.
-
جستوجو در متن
-
قاوق
لغتنامه دهخدا
قاوق . [ وُ ] (ترکی ، اِ) کلاه بی لبه . کلاه زنانه ٔ بدون پرز و کرک استوانه ای شکل که در پائین آن قطعه ای ململ یا پارچه ٔ آغابانو پیچیده باشند. کلاه بی پرز آکنده از پنبه . ج ، قواویق . (دزی ج 2 ص 296).
-
خاو
لغتنامه دهخدا
خاو. (اِ) پرز. زغب . کرک . || پرز مخمل . (از ناظم الاطباء). || لغت دیگری است در خواب : گر خری دیوانه شد یک دم ّ گاوبر سرش چندان بزن کاید بخاو.مولوی .
-
خمل
لغتنامه دهخدا
خمل . [ خ َ ] (ع اِ) ریشه . پرز. پرز جامه ٔ مخمل و جز آن . یقال : له خمل ؛ ای هدب . || شترمرغ نر. || نهالی گرد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || یک نوع ماهی است . (منتهی الارب ). رجوع به خَمَل شود.
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک ُ ] (اِ) پشم نرمی را گویند که از بن موی بز بروید و آن را به شانه برآورند و ریسند و شال و امثال آن بافند و از آن تکیه و نمد و کلاه و کپنک و مانند آن هم بمالند. (برهان ) (آنندراج ). کُلک . (فرهنگ جهانگیری ). تفتیک . پشم بسیار باریک و نرم . (ی...
-
کز خوردن
لغتنامه دهخدا
کز خوردن . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سوختن پشم و پرز پارچه های پشمی و موی سر و مانند آن . رجوع به کز دادن و کز شود.
-
فرسق
لغتنامه دهخدا
فرسق . [ ف ِ س ِ ](ع اِ) شفتالو یا نوعی از آن . (منتهی الارب ). خوخ یانوعی از آن که سرخ و بی پرز است و یا نوعی که از هسته نیک جدا شود. (اقرب الموارد). رجوع به فرسک شود.
-
شیفته رنگ
لغتنامه دهخدا
شیفته رنگ . [ ت َ / ت ِ رَ ] (اِ مرکب ) زردآلو. || هلوی بی پرز و شلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به شفترنگ شود. || نوعی از گزر شیرین و سپید. (ناظم الاطباء).
-
گوزمان
لغتنامه دهخدا
گوزمان . (اِخ ) آلفونسو پرز دُ ، معروف به گوزمان ال بوئنزو (1258 - 1309 م .). کاپیتن از اهالی کاستیل که در والادولید متولد شد. شهرت وی بیشتر به خاطر شعر معروف باعنوان لوپ دُ وگا است .