کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرده 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شیراغ
لغتنامه دهخدا
شیراغ . (اِ) سایه . || پرده ٔ ایوان و یا پرده ٔ چادر. (ناظم الاطباء).
-
بلاس
لغتنامه دهخدا
بلاس . [ ] (اِ) پرده ٔ سوم از آن سه پرده که بچه در آنست . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
اسدال
لغتنامه دهخدا
اسدال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سُدل و سِدل . پرده ها. (منتهی الارب ). || ج ِ سَدیل . پرده ها که در پیش هودج درکشند. (منتهی الارب ). پرده ها و جامه ها که بر هودج اندازند. || پرده و رشته ٔ جواهر که بر سینه ٔ زنان افتد.
-
مجلوه
لغتنامه دهخدا
مجلوه . [ م َ ] (ع ص ) خانه ای که پرده نداشته باشد. (منتهی الارب ). خانه ٔ بی در و خیمه ٔ بی پرده . (ناظم الاطباء). خانه ای که پرده و در نداشته باشد. (از اقرب الموارد).
-
چتو
لغتنامه دهخدا
چتو. [ چ َ ] (اِ) پرده ای باشد که بر روی چیزها پوشند. (برهان ). بمعنی پرده است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ). پرده باشد. (جهانگیری ). پرده و حجابی که بر روی چیزی پوشند. (ناظم الاطباء). پرده . (فرهنگ نظام ) : دگر ریاحین چون دختران دامنکش گرف...
-
هتک ستر کردن
لغتنامه دهخدا
هتک ستر کردن . [ هََ ک ِ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرده دریدن . پرده برانداختن . مهتوک کردن .
-
هتک ستر
لغتنامه دهخدا
هتک ستر. [ هََ ک ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرده دری . دریدن پرده . خرق ستر. (یادداشت مؤلف ).
-
تابلو
لغتنامه دهخدا
تابلو. (فرانسوی ، اِ) ، پرده . پرده ٔ نقاشی . نمایش یاتصویربرجسته : تابلونویس ، تابلوسازی ، تابلو نویسی .
-
اسدان
لغتنامه دهخدا
اسدان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَدَن ، بمعنی پرده یا پرده ٔ بارگیر. (منتهی الارب ). کجاوه پوش . || جامه ها.
-
هفت راه
لغتنامه دهخدا
هفت راه . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت پرده ٔ چشم است که صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ). رجوع به هفت پرده شود.
-
جلاذة
لغتنامه دهخدا
جلاذة. [ ج ِ ذَ ] (ع اِ) پرده . پرده های رودها. آهنگی است از موسیقی . (از السامی ). رجوع به جلازه و آهنگ در همین لغت نامه شود.
-
لیه
لغتنامه دهخدا
لیه . [ ل َی ْه ْ ] (ع مص ) در پرده رفتن . (منتخب اللغات ). در پرده شدن . (زوزنی ). پوشیده شدن . || بلند گردیدن . (منتهی الارب ).
-
ثیر
لغتنامه دهخدا
ثیر. (ع اِ) پرده ٔ چشم .
-
روح ور
لغتنامه دهخدا
روح ور. [ وَ ] (ص مرکب ) دارای روح . جاندار : روحبخش است و روح ور، نه چو ماپرده دار است و پرده در، نه چو ما.سنایی .
-
صلبیة
لغتنامه دهخدا
صلبیة. [ ص ُ بی ی َ ] (ع اِ) نام پرده ٔ هفتم از هفت پرده ٔ چشم که اندرون همه ٔ پرده ها است . (غیاث اللغات ). طبقه ای از هفت طبقه ٔ چشم که منشاء آن اطراف غشاء صلب دماغی است که بر پشت عصبه ٔ مجوفه است .