کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پردازنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پردازنده
لغتنامه دهخدا
پردازنده . [ پ َ زَ دَ / دِ ](نف ) نعت فاعلی از پرداختن . رجوع به پرداختن شود.
-
جستوجو در متن
-
فرغ
لغتنامه دهخدا
فرغ . [ ف َ رِ ] (ع ص ) پردازنده از کاری . (منتهی الارب ). فارغ . (از اقرب الموارد).
-
دروغ آزما
لغتنامه دهخدا
دروغ آزما. [ دُزْ / زِ ] (نف مرکب ) دروغ آزمای . آزماینده ٔ دروغ . به دروغ پردازنده . دروغگو. رجوع به دروغ آزمای شود.
-
دروغ پرداز
لغتنامه دهخدا
دروغ پرداز. [ دُ پ َ ] (نف مرکب ) دروغ پردازنده . پردازنده ٔدروغ . آراینده ٔ دروغ . آنکه دروغ دیگری را تزیین کندو راست جلوه دهد. (یادداشت مرحوم دهخدا). کاذب . (ناظم الاطبا). کسی که دروغ گوید. دروغ باف : قلم به شرح محبت دروغ پرداز است به بال شوق رقم گ...
-
عشوه پرداز
لغتنامه دهخدا
عشوه پرداز. [ ع ِش ْ وَ / وِ پ َ ] (نف مرکب ) عشوه پردازنده . دارای ناز و کرشمه . (ناظم الاطباء). آنکه ناز و کرشمه کند. دارای ناز و غمزه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
قرابه پرداز
لغتنامه دهخدا
قرابه پرداز. [ ق َ ب َ / ب ِ پ َ ] (نف مرکب ) قرابه پردازنده . آنکه جام باده پیماید : چون غنچه ٔ گل قرابه پرداز شودنرگس به هوای می قدح ساز شود.حافظ.
-
کرشمه پرداز
لغتنامه دهخدا
کرشمه پرداز. [ ک ِ رِ م َ / م ِ پ َ ] (نف مرکب ) کرشمه پردازنده . کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین ). کرشمه و ناز به کار برنده : دو چشم مست بتان تاکرشمه پرداز است مدار اهل محبت به دیده ٔ باز است . علی خراسانی (از آنندراج ).رجوع به کرشمه باز شود.
-
متفرغ
لغتنامه دهخدا
متفرغ . [ م ُ ت َف َرْ رِ ] (ع ص ) فارغ از شغل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پردازنده از کاری و فراغت کننده خود رابجهت کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تفرغ شود. || خالی و تهی . (ناظم الاطباء).
-
مجتعل
لغتنامه دهخدا
مجتعل . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سازنده و پردازنده و کننده . (ناظم الاطباء). || قراردهنده و نهنده چیزی را به روی چیزی دیگر. ...
-
بریشم نواز
لغتنامه دهخدا
بریشم نواز. [ ب َ ش َ ن َ ] (نف مرکب ) بریشم نوازنده . بریشم زن . ساززن . چنگی .پردازنده ٔ ساز رشته دار. (ناظم الاطباء) : یکی سرو سیمین پرورده نازبرش مشک و شاخش بریشم نواز. اسدی .مگر زآن نوای بریشم نوازبریشم کشم روم را در طراز. نظامی .بریشم نوازان سغ...
-
کیسه پرداز
لغتنامه دهخدا
کیسه پرداز. [ س َ / س ِ پ َ ] (نف مرکب ) کیسه پردازنده . تهی کننده ٔ کیسه : کیسه پرداز بحر و کان کف توست که بر او خرج جاودان دارند. انوری .به دستان دوستان را کیسه پردازبه زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی .ندارد دخل و خرجش کیسه پردازسوادش نیم کار ملک اب...
-
مستتم
لغتنامه دهخدا
مستتم . [ م ُ ت َ ت ِم م ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتمام . طلب تمامی کننده . (غیاث ). آنکه اتمام چیزی را درخواست می کند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || پردازنده و تمام کننده . (ناظم الاطباء). کامل کننده ٔ اجزاء چیزی . (اقرب الموارد) : داشت کاری در س...
-
افرغ
لغتنامه دهخدا
افرغ . [ اَ ر ] (ع ن تف ) فارغ تر. بیکارتر. (یادداشت دهخدا).- امثال : افرغ من حجّام ساباط ؛ حجّامی بوده در ساباط مداین که بنسیه مردم را حجامت میکرد و هرگاه کسی برای حجامت به او مراجعه نمی کرد، مادر خود را حجامت میکرد و این کار آن اندازه تکرار شد که ...
-
پرداز
لغتنامه دهخدا
پرداز. [ پ َ ] (فعل امر). || (نف ) نعت فاعلی از پرداختن ، پردازنده . گوینده . بیان کننده . چنانکه در کلمات مرکبه ٔ ذیل : نکته پرداز. افسانه پرداز. قصه پرداز. عبارت پرداز. دروغ پرداز. || سازنده . به اتمام و انجام رساننده چنانکه در چهره پرداز (مصور. نق...