کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرداخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرداخته
لغتنامه دهخدا
پرداخته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از پرداختن . اداشده . تأدیه شده . || پردخته ، تمام شده . به انجام رسیده . تمام سپری کرده شده . (اوبهی ): ساخته و پرداخته ، ساخته و تمام شده . بساخته و به اتمام و به انجام رسیده . حاضر. آماده . مهیا. ترت...
-
واژههای مشابه
-
ساخته و پرداخته
لغتنامه دهخدا
ساخته و پرداخته . [ت َ / ت ِ وُ پ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته و به اتمام رسیده . ساخته و آماده . حاضر و آماده .
-
جستوجو در متن
-
بشغره
لغتنامه دهخدا
بشغره . [ ب َ غ َ رَ / رِ ] (اِ) ساخته و پرداخته شده را گویند. (برهان ). ساخته شده بود. (جهانگیری ). در برهان ساخته و پرداخته شده را گویند و این مصحف همان لغت است که بسغده گفته بود سین آن شین شده و دال راء گردیده در اینصورت اعتماد بر تصحیفات و تبدیلا...
-
مجتعل
لغتنامه دهخدا
مجتعل . [ م ُ ت َ ع َ ] (ع ص ) پرداخته شده و کرده شده و انجام داده شده . (ناظم الاطباء).
-
پرداختی
لغتنامه دهخدا
پرداختی . [ پ َ ] (ص نسبی ) پرداخته . تأدیه کرده : وجوه پرداختی .
-
زنگ پرداز
لغتنامه دهخدا
زنگ پرداز. [ زَ پ َ ] (ن مف مرکب ) پرداخته از زنگ . زنگ پرداخته . جلاداده . صیقل شده : دل پاک را زنگ پردازکن بر او راز روحانیان باز کن .نظامی .
-
بردخته
لغتنامه دهخدا
بردخته . [ ب َ دَت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پردخته . پرداخته : ازآهو سخن پاک و بردخته گوی ترازو خرد سازدش سخته گوی . اسدی .رجوع به پرداخته شود.
-
گلرخش
لغتنامه دهخدا
گلرخش . [ گ ُ رَ ] (اِخ ) اسب رستم . (ولف ) : چو از آفرین گشت پرداخته بیاورد گلرخش را ساخته .فردوسی .
-
کفال
لغتنامه دهخدا
کفال . [ ک ِ ] (اِ) یکی از انواع ماهیها که در سالهای اخیر در بحرخزر به تکثیر آن پرداخته اند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فلمنکی
لغتنامه دهخدا
فلمنکی . [ ف ِ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به فلمنک . هلندی . از مردم هلند یا ساخته و پرداخته ٔ هلند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
موفی
لغتنامه دهخدا
موفی . [ م ُ وَف ْ فا ] (ع ص ) اداکرده شده و پرداخته شده و به جاآورده شده . (ناظم الاطباء).
-
مزدی
لغتنامه دهخدا
مزدی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مزد. کار مزدی ، کاری که در برابرش اجرت و مزد معینی پرداخته شود. رجوع به مزد شود.
-
پلمن
لغتنامه دهخدا
پلمن . [ پ ُ ل ِ م ُ ] (اِخ ) آنطونیوس . نام یکی از سوفسطائیان یونان که از 98 تا 138م . در ازمیر بتدریس پرداخته و دو گفتار از وی در دست است .