کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرخم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرخم
لغتنامه دهخدا
پرخم . [ پ َ خ َ ] (ص ) درهم . پریشان . (از شعوری بنقل از محمودی ).
-
پرخم
لغتنامه دهخدا
پرخم . [ پ ُ خ َ ] (ص مرکب ) پر ماز. پر شکن . پر پیچ . پرتاب . خم اندر خم : آویختی آفتاب را دوش از سلسله های جعد پرخم . خاقانی .|| کنایه است از مبالغه در تحریرات دلاویز موسیقی . (غیاث اللغات بنقل از شرح خاقانی ) (؟).
-
جستوجو در متن
-
ذوالبحرین
لغتنامه دهخدا
ذوالبحرین . [ ذُل ْ ب َ رَ] (ع ص مرکب ) شعر که آن را در دو بحر توان خواند:بیاض عارض تو در سواد طره ٔ پرخم بسان غره ٔ روز است طالع از شب پرچم .که آن را هم به بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن توان خواندن . و ا...
-
غیرت افزا
لغتنامه دهخدا
غیرت افزا. [ غ َ / غ ِ رَ اَ ] (نف مرکب ) افزاینده ٔ رشک و حسد. (ناظم الاطباء). آنکه یا آنچه غیرت و رشک افزاید. رشک افزا. رجوع به غیرت و غَیرَة شود : خاقان منصور.... استرآباد را به یمن مقدم شریف غیرت افزای گلستان ارم ساخت . (حبیب السیرچ 1271 طهران جز...
-
اسپرغم
لغتنامه دهخدا
اسپرغم . [ اَ / اِ پ َ غ َ / اِ پ َ رَ ] (اِ) گلها و ریاحین . (جهانگیری ). گلها و ریاحین باشد مطلقاً و ریحانی را نیز گویند که آنرا شاه اسپرم خوانند. (برهان ). رستنیی است خوشبوی که بتازیش ریحان گویند و گویند که در عهد کسری یعنی انوشیروان ماری بنزدیک س...
-
پیچ پیچ
لغتنامه دهخدا
پیچ پیچ . (ص مرکب ) با پیچ بسیار. با تاب و خم بسیار. شکن برشکن . پرپیچ . خم درخم و سخت پیچیده ، در صفت دلبر و معشوق . (آنندراج ). صاحب پیچ بسیار : کمند گره داده ٔ پیچ پیچ بجز گرد گردان نمی گشت هیچ . نظامی .چو میکردم این داستان را بسیچ سخن راست رو بود...
-
جعد
لغتنامه دهخدا
جعد. [ ج َ ] (ع اِ) موی مرغول .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشک . بشک . مرغول . پیچیده . درهم پیچیده . زره . شکن . شکنج . مجعد. موی پیچیده . موی شکسته . موی مجعد. وژگال ، مقابل خوار وفرخال . موی کوتاه ، مقابل سبط و مسترسل : سر زلف و جعدش...
-
نهاوند
لغتنامه دهخدا
نهاوند. [ ن َ / ن ِ وَ ] (اِخ ) شهر نهاوند در 130 هزارگزی مشرق کرمانشاه و 64 هزارگزی جنوب غربی ملایر واقع شده و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول 48 درجه و 22 دقیقه ، عرض 34 درجه و 12 دقیقه وارتفاع از سطح اقیانوس 1677 گز، اختلاف ساعت نهاوند با ت...
-
درهم
لغتنامه دهخدا
درهم . [ دَ هََ ] (ص مرکب ) بی نظام و پریشان . (آنندراج ). بهم آمیخته . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). پریشان . (شرفنامه ٔ منیری ). مشوش و مغلق و مختلط و شوریده و پریشان و آمیخته . (ناظم الاطباء). ژولیده . آشفته . کاری درهم ، پوشیده . مشتبه . (یادداشت...
-
چلیپا
لغتنامه دهخدا
چلیپا. [ چ َ ] (اِ) صلیب باشد. (فرهنگ اسدی ). صلیب نصاری باشد وآن داری است که به اعتقاد ایشان عیسی علیه السلام رابرآن کشیده صلیب کرده اند، و مشابه ترسایان از طلا و نقره سازند و به جهت تیمن و تبرک برگردن آویزند. (از برهان ). صلیب را گویند که نصاری دار...
-
خم
لغتنامه دهخدا
خم . [ خ َ ] (اِ)پیچ . تاب . جعد. گره . عقد. (ناظم الاطباء). چفتگی و پیچ تا حلقه ٔ زلف و مو. (یادداشت مؤلف ) : بحق آن خم زلف بسان منقار بازبحق آن روی خوب کز او گرفتی براز. رودکی .معشوق او بتی که دل اندر دو زلف اوگم کرده از خم و گره و تاب و پیچ و چین...
-
دلدار
لغتنامه دهخدا
دلدار. [ دِ ] (نف مرکب ) دل دارنده . دارنده ٔ دل . از اسماء معشوق . (از آنندراج ). معشوق . محبوب . (ناظم الاطباء). دلبر. معشوقه : نخواهی مر مرا با تو ستم نیست چو من باشم مرا دلدار کم نیست . (ویس و رامین ).دلدار که خون ریزد یک موی نیازارددل نیز به یک ...
-
دوش
لغتنامه دهخدا
دوش . (اِ، ق ) شب گذشته . (شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از غیاث ). دوشینه . دوشین . بارحه . (دهار). شب که منتهی شود به روزی که در آن باشند. دیشب . شب گذشته . مقابل دی و دیروز. (یادداشت مؤلف ) : از کوهسار دوش به ر...
-
ناخوش
لغتنامه دهخدا
ناخوش . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) دلتنگ . ناشادمان . آزرده . رنجیده . ناخشنود. ناراضی . (ناظم الاطباء). ناراضی . غمگین . (فرهنگ نظام ). نژند. غمین . ناپدرام . که خوش نیست : در آن جای جای تو آتش بودبه دنیا دلت تلخ و ناخوش بود. فردوسی .چو آتش در دلم...