کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرحرارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرحرارت
لغتنامه دهخدا
پرحرارت . [ پ ُ ح َ رَ ] (ص مرکب ) پُرتاب . پرگرما.
-
جستوجو در متن
-
پرشور
لغتنامه دهخدا
پرشور. [ پ ُ ] (ص مرکب ) پرحرارت و حرکت .- سری پرشور داشتن ، کله ٔ پرشور داشتن ؛ سری پرحرارت و جنب و جوش داشتن .
-
پرحرارتی
لغتنامه دهخدا
پرحرارتی .[ پ ُ ح َ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرحرارت .
-
خربوزه
لغتنامه دهخدا
خربوزه . [ خ َ زَ / زِ ] (اِ) خربز. خربزه . تلفظ دیگریست در خربزه : از حکمت باری تعالی در مصر خربوزه به انواع است بطوری که چون شخص فقیری در آن دشت پرحرارت تشنه و بی طاقت شود، میتواند که با جزئی پول خریده نائره ٔ عطش خودفرونشاند. (قاموس کتاب مقدس ). ر...
-
تئودوریک بزرگ
لغتنامه دهخدا
تئودوریک بزرگ . [ ت ِ ءُ دُک ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) پادشاه «اُستروگوتها» و پایه گذار سلطنت آنان در ایتالیا بود. وی بسال 455 م . متولد شد و در سال 471 بسلطنت رسید. عناوین ریاست قشون چریک ، کنسول و معاونت امپراطوری را بدست آورد. از 488-490 م . ایتالیا را اش...
-
چراغ پریموس
لغتنامه دهخدا
چراغ پریموس . [ چ َ / چ ِ پ ِ ] (اِ مرکب ) نوعی چراغ نفتی بدون فتیله و تلمبه دار که ذرات نفت را با شدت از سوراخی کوچک بیرون میراند و چون آنرا برافروزند شعله ای سوزان و پرحرارت بوجود آرد که از آن در جوش آوردن آب و پختن غذا و کارهائی ازین قبیل استفاده ...
-
تیز
لغتنامه دهخدا
تیز. (ص ) معروف است که نقیض کند باشد. (برهان ) (از انجمن آرا). مقابل کند. (آنندراج ). بران و قاطع و حاد و برنده . (از ناظم الاطباء). بران . برنده . تند. قاطع.سخت برنده . مقابل کند. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پارسی باستان «تیگرا خئودا» (دارنده ٔ خو...