کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرجمعیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرجمعیت
لغتنامه دهخدا
پرجمعیت . [ پ ُ ج َ عی ی َ ] (ص مرکب ) (عامیانه ، جائی ...) که مردم بسیار در آن گرد آمده باشند چنانکه خانه ای و شهری و محلتی ...
-
جستوجو در متن
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ ] (اِخ ) قریه ای است بیک فرسنگی شمال کاشان و آن سابقاً بسیار آباد و پرجمعیت بوده است .
-
پرجمعیتی
لغتنامه دهخدا
پرجمعیتی . [ پ ُ ج َ عی ی َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرجمعیت .
-
سپاه خیز
لغتنامه دهخدا
سپاه خیز. [ س ِ] (نف مرکب ) سپاه خیزنده . لشکرخیز. آنجا که لشکریان فراوان از آن خیزد: خراسان مملکتی سپاه خیز است . آذربایجان سپاه خیز است . || مجازاً، پرجمعیت .
-
مدحوس
لغتنامه دهخدا
مدحوس . [ م َ ] (ع ص ) بیت مدحوس ؛ خانه ٔ پر از اهل آن . (منتهی الارب ). دحاس . خانه ٔ پرجمعیت . خانه ای که عائله ٔ سنگینی در آن سکونت دارند. (از متن اللغة).
-
بیدگل
لغتنامه دهخدا
بیدگل . [ گ ُ ] (اِخ ) نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان است و 7185 تن سکنه دارد.(از دایرة المعارف فارسی ). بیدگل یا آران بیدگل ، آرون بیدگل ، قریه ای است در یک فرسخی شمال کاشان ، سابقاً خیلی آباد و پرجمعیت بوده است . (یادداشت مؤلف ).
-
قیساریة
لغتنامه دهخدا
قیساریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) شهری است بر ساحل دریای شام از اعمال فلسطین و تا طبریه سه روز فاصله دارد. در قدیم از شهرهای بزرگ و پرجمعیت بوده ، ولی اینک به روستا شبیه تر است تا بشهر. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
چالقان
لغتنامه دهخدا
چالقان . [ ل َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «بعقیده صاحب معجم البلدان از شهرهای سجستان است و بعقیده ٔ بعضی این شهر در قلمرو بُست واقع میباشد، پرجمعیت و معمور است و دو بازارمعتبر دارد». (مرآت البلدان ج 4 ص 78). و رجوع به «جالقان » [ با جیم ] در ...
-
داودیه
لغتنامه دهخدا
داودیه . [ وو دی ْ ی َ ] (اِخ ) نام قریه ٔ کوچکی بشمال تهران . میان عباس آباد و قلهک در چهارهزارگزی جنوب قلهک و 7هزارگزی جنوب تجریش . دارای 30 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در حال حاضر در اراضی این قریه ساختمانهای متعدد بپا گردیده و صورت ...
-
دراویدیان
لغتنامه دهخدا
دراویدیان . [ دِ ] (اِخ ) نام پرجمعیت ترین نژادهای ساکن هند پیش ازورود مهاجمین آریائی . امروزه این نام به گروهی از ساکنین هند جنوبی به استثنای سواحل غربی اطلاق میشود که قسمت عمده ٔ سکنه ٔ این ناحیه را تشکیل میدهند و احتمالاً از اعقاب دراویدیان پیش از...
-
قلهات
لغتنامه دهخدا
قلهات . [ ق ُ ] (اِخ ) شهری است بندری بر ساحل دریا در عمان . (نخبة الدهر دمشقی ص 218). شهری است در عمان در کنار دریا که بیشتر کشتیهای هند در آن لنگر می اندازند و اینک به صورت بندرگاه درآمده است . شهری است آباد و پرجمعیت و عمارت آن قدیمی نیست و گمان ن...
-
قراح
لغتنامه دهخدا
قراح . [ق َ ] (اِخ ) نام چهار محال در بغداد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بغداد چند محله ٔ معمور و پرجمعیت است که به این نام معروف است و هر یک به نام مردی منسوب میگردد که آن محل به نام وی شناخته شده این محله ها قبلاً بستانهائی بوده اند و سپس ساخ...
-
مسکو
لغتنامه دهخدا
مسکو. [ م ُ ک ُ ] (اِخ ) موسکو. شهری است بزرگ و پرجمعیت ، پایتخت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که در زمین جلگه ای واقع شده در کنار رودی به نام مسکوا که شعبه ای از رود ولگاست . مرکز سیاست و صنایع گوناگون و دارای دانشگاه های متعدد است . جمعیت آن با حوم...
-
ارثخشمیثن
لغتنامه دهخدا
ارثخشمیثن . [ اَ ث َ خ ُ ث َ ] (اِخ ) رثخشمیثن . شهریست بزرگ دارای سوقهای آبادان و نعمت وافره و آن به اندازه ٔ نصیبین است لیکن آبادتر و پرجمعیت تر از آنست . ارثخشمیثن از بزرگترین اعمال خوارزم است و بین آن و جرجانیه ٔ شهر خوارزم سه روزه راه است و یاقو...