کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرجفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرجفا
لغتنامه دهخدا
پرجفا. [ پ ُ ج َ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار : نبایست آن خلعت ناسزافرستاد نزدیک آن پرجفا. فردوسی .بگیتی کسی را نماند وفاروان و زبانها شود پرجفا.فردوسی (از فرهنگها).
-
جستوجو در متن
-
پرجور
لغتنامه دهخدا
پرجور. [ پ ُ ج َ / جُو ] (ص مرکب ) پرجفا. ظالم . ستمگر.
-
سیاه قفا
لغتنامه دهخدا
سیاه قفا. [ ق َ ] (ص مرکب ) شوم . بدقفا : و نه ... مشتی دوغ بازی سیاه قفا، بی نوای پرجفا. (کتاب النقض ص 475). رجوع به سیه قفا شود.
-
جفا
لغتنامه دهخدا
جفا. [ ج َ ] (از ع ، مص ) جفاء : پدر مهر ببرید و بفکند خوارجفا کرد بر کودک شیرخوار. فردوسی .که هر کس که تخم جفا را بکشت نه خوش روز بیند نه خرم بهشت . فردوسی .که کرد آنچه کردی تو ای بی وفاببینی کنون زخم تیغ جفا. فردوسی .جفا برگزیدی بجای وفاوفا را جزا ...
-
ناسزا
لغتنامه دهخدا
ناسزا. [ س َ ] (ص مرکب ) ناسزاوار. نالایق . فرومایه ، که سزاوار و لایق نباشد. (ناظم الاطباء). ناقابل . نابرازنده . که برازنده و درخور نباشد. نااهل . ناشایسته . غیرمستحق . نالایق : تا اگر همه ولایتها بشود این یکی به دست شما بماندو به دست غربا و ناسزاآ...
-
پارسا
لغتنامه دهخدا
پارسا. (ص ) آنکه از گناهان پرهیزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. پرهیزکار و دور از معاصی و ذمائم . (برهان ). در فرهنگ رشیدی آمده است که : «پارسا مرکب است از پارس که لغتی است در پاس بمعنی حفظ و نگهبانی و از الف که چون لاحق کلمه شود افاده معنی فا...