کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پربرکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پربرکت
لغتنامه دهخدا
پربرکت . [ پ ُب َ رَ ک َ ] (ص مرکب ) بسیاربرکت . پرنعمت . پُرحاصل .
-
جستوجو در متن
-
بانعمت
لغتنامه دهخدا
بانعمت . [ ن ِ م َ ] (ص مرکب ) (از: با+ نعمت ) که نعمت دارد. منعم . دارای نعمت . مال دار. باخواسته . || پربرکت . پرنعمت . بافراخی : بافت و خیر دو شهرکندآبادان و بانعمت . (حدود العالم ). مرو جائی بانعمت است . (حدود العالم ).
-
زرخیز
لغتنامه دهخدا
زرخیز. [ زَ ] (نف مرکب ) زمینی که پرمنافع و سودانگیز و برومند باشد. (آنندراج ). هر زمینی که سود بسیار از آن بردارند. اراضی زرخیز. مملکتی زرخیز. پرحاصل و پربرکت . که از آن ثروت و مال فراوان بدست آید. || زمینهایی که دارای کان زر بوده . || هر چیز که ثمر...
-
حرجة
لغتنامه دهخدا
حرجة. [ ح َ رَ ج َ ] (اِخ ) کوره ای است در مشرق قوص در صعید علیا. پربرکت است . شمس الدوله تورانشاه برادر ملک صالح ناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب ، درباره ٔ آن میگفت : در دنیا جائی را نمی شناسم که درازای آن یک میدان اسپ باشد و سی هزار دینار حاصل بدهد غی...
-
ثمانین
لغتنامه دهخدا
ثمانین . [ ث َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک جزیره ٔ ابن عمر بالای موصل بدامنه ٔ کوه جودی . گویند پس از قرار گرفتن کشتی نوح بر جودی هشتاد مرد که با وی از کشتی فرود آمدند بدین جای اقامت گزیدند و قریه ای بنا کردند و از اینرو این محل را بنام ثمانین (هشتادان )...
-
جزیره ٔ اقور
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ اقور. [ ج َ رَ ی ِ اَ ] (اِخ ) یا قور. میان دجله و فرات است . آن جزیره را شهرهای بزرگ و تاریخی است و نسبت بدان را جزری گویند. (منتهی الارب ). میان دجله و فرات در مجاورت شام قرار دارد و شامل دیار بکر و مضر است . بدان جهت جزیره اش گویند که میان...
-
استرومیتزا
لغتنامه دهخدا
استرومیتزا. [ اِ ] (اِخ ) استرومجه . قصبه مرکز قضائی است در ولایت و سنجاق سالونیک ، قریب بیست ساعته راه از شهر سالونیک و در دامنه ٔ کوهی کوچک مزین به سرو و صنوبر در کنار دشت زیبائی که بستر نهر استرومیتزا را دربردارد یک مسجد جامع باشکوه در این قصبه دی...
-
برکت
لغتنامه دهخدا
برکت . [ ب َ رَ ک َ/ ب َ ک َ ] (از ع ، اِمص ) برکة. رجوع به برکة شود. || خجستگی . (فرهنگ فارسی معین ) : از بَرْکت این نور فراخواند قران رابنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش . ناصرخسرو. || نیک بختی . (منتهی الارب ). سعادت . (فرهنگ فارسی معین ). || همی...
-
خوزستان
لغتنامه دهخدا
خوزستان . [ زِ ] (اِخ ) قسمتی از منطقه ٔ استان ششم فعلی که محدود است از شمال به شهرهای خرم آباد و بروجرد و گلپایگان و از خاور به شهرستان فریدن و شهرکرد و بهبهان و از جنوب به خلیج فارس و از باختر بکشور عراق . خوزستان فعلاً از شهرستانهای آبادان و اهواز...
-
خمینی
لغتنامه دهخدا
خمینی . [ خ ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) روح اﷲ. آیت اﷲ العظمی روح اﷲ الموسوی الخمینی .ولادت امام : امام خمینی رضوان اﷲ علیه روز بیستم جمادی الثانی (برابر با سالروز میلاد دخت گرامی پیامبر، حضرت فاطمه ٔ زهرا (س ) سال 1320 هَ . ق . در شهرستان خمین چشم به جهان ...
-
اصفهان
لغتنامه دهخدا
اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) نام شهر بدین صورتها آمده است : انزان . گابیان . گابیه . جی . اسپاهان . سپاهان . اسپهان . صفاهان . اسفاهان . اصفاهان . اسبهان . اسفهان . اسباهان . اصبهان . در کتب تاریخی قدیم بنام گابا یا کی معرفی گردیده است . در قدیم آنرا ا...
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت و...