کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراگنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پراگنده
لغتنامه دهخدا
پراگنده . [ پ َ گ َ دَ / دِ ] (ن مف ) رجوع به پراکنده شود.
-
واژههای مشابه
-
پراگنده دندان
لغتنامه دهخدا
پراگنده دندان . [ پ َ گ َ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) رجوع به پراکنده دندان شود.
-
پراگنده روزی
لغتنامه دهخدا
پراگنده روزی . [ پ َگ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) رجوع به پراکنده روزی شود.
-
پراگنده خاطر
لغتنامه دهخدا
پراگنده خاطر. [ پ َ گ َدَ / دِ طِ ] (ص مرکب ) رجوع به پراکنده خاطر شود.
-
پراگنده دل
لغتنامه دهخدا
پراگنده دل . [ پ َ گ َ دَ / دِ دِ ] (ص مرکب ) رجوع به پراکنده دل شود.
-
پراگنده روز
لغتنامه دهخدا
پراگنده روز. [ پ َ گ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) رجوع به پراکنده روز شود.
-
پراگنده گو
لغتنامه دهخدا
پراگنده گو. [ پ َ گ َ دَ ] (نف مرکب ) رجوع به پراکنده گو شود.
-
جستوجو در متن
-
خناطیل
لغتنامه دهخدا
خناطیل . [ خ َ ] (ع ص ) پراگنده . منه : ابل خناطیل ؛ شتران پراگنده . منه : کعاب خناطیل ؛ ملتزج معترض بها. || ج ِ خنطولة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خردخان
لغتنامه دهخدا
خردخان . [ خ ُ ] (ص مرکب ) پراگنده . منتشر. پاشیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ورق 399).
-
خناطیط
لغتنامه دهخدا
خناطیط. [ خ َ ] (ع اِ) گروههای پراگنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
فغو
لغتنامه دهخدا
فغو. [ ف َغ ْوْ ] (ع اِ) شکوفه ٔ حنا. || (مص ) فاش و پراگنده شدن . || خشک گردیدن زرع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
تقزح
لغتنامه دهخدا
تقزح . [ ت َ ق َزْ زُ ] (ع مص )بسیارشاخ گردیدن گیاه و پراگنده افتادن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خذع
لغتنامه دهخدا
خذع . [ خ ِ ذَ ] (ع ص ) متفرق ، منه : هم ذهبوا خِذَع َ و مِذَع َ ؛ رفتند پراگنده و متفرق . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).