کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرآور
لغتنامه دهخدا
پرآور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) دارای پر. تیزپر. و تیزرو و پرنده . (برهان ) : گهی با چراگر چراگر شدی گهی با پرنده پرآور شدی .خواجو (همای و همایون ).
-
واژههای همآوا
-
پرآور
لغتنامه دهخدا
پرآور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) دارای پر. تیزپر. و تیزرو و پرنده . (برهان ) : گهی با چراگر چراگر شدی گهی با پرنده پرآور شدی .خواجو (همای و همایون ).
-
جستوجو در متن
-
چراگر
لغتنامه دهخدا
چراگر. [ چ َ گ َ ](ص مرکب ) حیوانات چرنده را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری )(ناظم الاطباء). حیوان رهاکرده شده در چراگاه . (ناظم الاطباء). چرنده . چراکننده . جانور چرنده : گهی با چراگر چراگر شدی گهی با پرنده پرآور شدی .خواجو (از جها...