کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رواج پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
رواج پذیرفتن .[ رَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) روایی گرفتن . پررونق شدن . گرمی و رونق گرفتن . رجوع به رواج شود : طعن بوجهل رواجی نپذیرد هرگزهر کجا فاش بود معجزه ٔ پیغمبر.سیف اسفرنگ .
-
صلاح پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
صلاح پذیرفتن . [ ص َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) بسامان شدن . درست شدن . آراسته شدن : متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد. (گلستان ).
-
عمارت پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
عمارت پذیرفتن . [ ع َ / ع ِ رَ پ َ رُ ت َ] (مص مرکب ) قابل آبادانی و زراعت شدن . آبادی پذیرفتن . آبادی گرفتن : اکنون به فر دولت قاهره ثبتهااﷲ عمارت پذیرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 142).
-
فریب پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
فریب پذیرفتن . [ ف ِ / ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فریب خوردن . فریفته شدن . گول خوردن : که از چرخ گردان پذیرد فریب که او را نماید فراز و نشیب .فردوسی .
-
فنا پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
فنا پذیرفتن . [ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فانی شدن . نابود شدن : چنانکه خرج سرمه اگرچه اندک اندک اتفاق افتد آخر فنا پذیرد. (کلیله و دمنه ).
-
اعتذار پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اعتذار پذیرفتن . [ اِ ت ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول پوزش کردن . (ناظم الاطباء).
-
اصلاح پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اصلاح پذیرفتن . [ اِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) اصلاح یافتن . قبول اصلاح کردن . اصلاح شدن . رجوع به اصلاح شود.
-
افسانه پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
افسانه پذیرفتن . [ اَ ن َ / ن ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول کردن افسانه : مجنون تو افسانه و افسون نپذیردبا بیخردی پند فلاطون نپذیرد.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).
-
افسون پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
افسون پذیرفتن . [ اَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) جادو شدن . فریب خوردن : مجنون تو افسانه و افسون نپذیردبا بیخردی پند فلاطون نپذیرد.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).
-
انقضاض پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انقضاض پذیرفتن . [ اِ ق ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . بیفتادن بنا : تا فنای همایون او مرجع مظلومان شده است بنای ظلم به صرصر عدل انهدام و انقضاض پذیرفته است . (سندبادنامه صص 133-134).
-
اندازه پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اندازه پذیرفتن . [ اَ زَ / زِ پ َ رُ ت َ] (مص مرکب ) انقیاس . (منتهی الارب ). پذیرش اندازه .
-
انتعاش پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انتعاش پذیرفتن .[ اِ ت ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) بهبود یافتن : بانواع بِرّ و شفقت او انتعاش پذیرفتی . (جهانگشای جوینی ).
-
انجام پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انجام پذیرفتن . [ اَ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) بپایان آمدن . خاتمه یافتن . امکان یافتن : چون امور عالم ... و مواد مشوشات ضمایر خلایق انجام پذیرفت . (جهانگشای جوینی ).هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام .حافظ.
-
پوزش پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
پوزش پذیرفتن . [ زِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول پوزش کردن . بحل کردن . بخشیدن : چو بشنید ازو بهمن نیک بخت نپذرفت پوزش ، بر آشفت سخت .فردوسی .
-
پند پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
پند پذیرفتن . [ پ َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول اندرز و نصیحت . اتّعاظ. (منتهی الارب ) : دی ماه فناست پند بپذیرچون بلبل و نحل گوشه ای گیرکاندر مه دی بباغ و کهساربلبل لال است و نحل بیکار.خاقانی (تحفةالعراقین ).