کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پذیرایی کرد از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
الکینوئوس
لغتنامه دهخدا
الکینوئوس . [ اَ ن ُ ] (اِخ ) بنا به اساطیر یونان ، حکمران قسمتی از جزیره ٔ کرفو در زمان قدیم . او بداشتن باغهایی عجیب و دختری زیبا معروف بود وی از اولیس هنگام مراجعت از محاصره ٔ تروآ پذیرایی کرد. شاعر معروف اومیرس در منظومه ٔ خود بنام ادیسه باغهای و...
-
میزبانی
لغتنامه دهخدا
میزبانی . (حامص مرکب ) صفت و حالت میزبان . مهمانداری و پذیرایی از مهمان . (ناظم الاطباء). مهمانداری . (آنندراج ). خدمت مهمان کردن و مهمان داری نمودن و مهمانی باشد. (برهان ). شاید مخفف میزدبانی . (از یادداشت مؤلف ). میهمان نوازی : که این میزبانی ترا ...
-
مهمانخانه
لغتنامه دهخدا
مهمانخانه . [ م ِ ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) خانه که برای فرود آمدن مهمان اختصاص داده باشند. قسمتی در ساختمان خانه (اطاق یا سالن ) که اختصاص به مهمان دهند. || مضیفة. دارالضیافة. مأدبة : گفتند یا رسول اﷲ آنچ ما خوردیم از طعامهای مهمانخانه ٔ تو نبود. (تاری...
-
بلاش اول
لغتنامه دهخدا
بلاش اول . [ ب َ ش ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) بیست ودومین پادشاه اشکانی (51 یا 52 تا 78 م .) پسر و جانشین ونن دوم . بلاش آخرین پادشاه بزرگ اشکانی است . پس از فرونشاندن شورشهای داخلی ، سلطنت آذربایجان را به برادرش پاکر داد، و ارمنستان را گرفته به برادر دیگر خ...
-
مهمان سرای
لغتنامه دهخدا
مهمان سرای . [ م ِ س َ ] (اِ مرکب ) مهمان سرا. سرا و خانه ٔ پذیرایی از مهمانان : چون به درگه کشید صف سپهش کرد مهمانسرای بارگهش . نظامی .ز قدر و شوکت سلطان نگشت چیزی کم ز التفات به مهمان سرای دهقانی . سعدی .روان شد به مهمان سرای امیرغلامان سلطان زدندش...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صفی الدین . معروف به شاه اسماعیل اول . مؤسس و نخستین پادشاه دولت صفویه . شیخ صفی الدین جد ا...
-
کریستف کلمب
لغتنامه دهخدا
کریستف کلمب . [ ک ِ ت ُ ک ُ ل ُ ] (اِخ ) از دریانوردان ایتالیائی است . در سال 1436م . در ژن متولد شد. پدرش موسوم به دومی نیگ کلمب نساج بود، پس از آن به تجارت نوشابه و پنیر پرداخت و در پیری به ژن آمد. کریستف جوان را برای فراگرفتن نساجی به کارگاهی فرست...
-
خشایارشا
لغتنامه دهخدا
خشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بتخت نشست نخست با لشکری عازم مصر شد و با وجود مقاومت سخت مصریان شورش آن ناحیه را فرونشاند کی...
-
باغ زاغان
لغتنامه دهخدا
باغ زاغان .[ غ ِ ] (اِخ ) نام باغی است در هرات . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ) (هفت قلزم ). باغی است از باغهای هرات و گویند الحال حاکم نشین هرات است . (آنندراج ). این باغ گویا مرکز حکومت و اقامت شاهان بوده است ...
-
بیرونی
لغتنامه دهخدا
بیرونی . (ص نسبی ) برونی . منسوب به بیرون یعنی خارجی . (ناظم الاطباء). برونی . مقابل داخلی و درونی و اندرونی . (یادداشت مؤلف ). خارجی . (آنندراج ). رجوع به برونی شود. || خارجی . بیگانه . غریب .(یادداشت مؤلف ) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرو...
-
مادت
لغتنامه دهخدا
مادت . [ مادْ دَ ] (ع اِ) مادّه . ماده . مایه . اساس . بنیاد. مدد پیاپی . فزونی پیوسته . وسیلت . سبب : مادت معیشت من آن بود که هر روز یگان دوگان ماهی می گرفتمی و بدان روزگار کرانه می کرد و مرا بدان سد رمقی حاصل می بود. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 83). چن...
-
تواضع
لغتنامه دهخدا
تواضع. [ ت َ ض ُ ] (ع مص ) وضیع شدن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فروتنی نمودن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). فروتنی کردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرم گردنی و خواری نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خود را فرونهادن ...
-
تشریف
لغتنامه دهخدا
تشریف . [ ت َ ] (ع مص ) بزرگوار کردن . بزرگ قدر گردانیدن . (از اقرب الموارد). بزرگداشت . بزرگ داشتن . بزرگوار داشتن . حرمت داشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بوبشر تبانی رحمه اﷲ هم امام بزرگ بودو به روزگار سامانیان ، و ساخت زر داشت و بدان روزگار این تشر...
-
تنگ آمدن
لغتنامه دهخدا
تنگ آمدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک آمدن . (ناظم الاطباء) : چنین تاشب تیره آمد به تنگ برو چیره شد دست پور پشنگ . فردوسی .که توران سپه سوی جنگ آمدندرده برکشیدند و تنگ آمدندبدانگه که تیره شب آمد به تنگ گوان آرمیدندیکسر ز جنگ . فردوسی .همیدون شکس...
-
میر
لغتنامه دهخدا
میر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث ). امیر و پادشاه و سلطان . (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره ٔ اضافه هم آید مثل لفظ میرآب ، به معنی داروغه ٔ آب و میردریا که آن را در عرف این دی...