کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پخچیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پخچیده
لغتنامه دهخدا
پخچیده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پهن . کوفته شده . پخش و برابر با زمین شده . پخچوده . پهن شده . پهن گردیده : تیغت تن کوهسار انجیده گرزت سر روزگار پخچیده .سراج الدین راجی .
-
جستوجو در متن
-
پخچوده
لغتنامه دهخدا
پخچوده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پخچیده . پخش و برابر با زمین شده . پهن و پخش گردیده . کوفته . کوفته شده .
-
پخشوده
لغتنامه دهخدا
پخشوده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پخچوده . پخچیده . پخشیده . پخچ شده . پهن شده . پخت شده . کوفته شده .
-
انجیدن
لغتنامه دهخدا
انجیدن . [ اَ دَ ] (مص ) استره زدن . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم ). حجامت کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم ). استره زدن در حجامت و بریدن . (ناظم الاطباء). استره زدن در حجامت . ب...