کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پخس-ذشسثی سثدسخق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پخس
لغتنامه دهخدا
پخس . [ پ َ ] (ص ، اِ) تخس . (صحاح الفرس ). بخس . (رشیدی ). کُنجُل . پیر چون بشره ٔ دست و پای در آب گرم . ترنجیده . چین چین شده چنانکه پوست از حرارت آفتاب . (برهان ). چروک خورده . پژمرده . || گداخته . (غیاث اللغات ). || پژمژده بود از نیستی یا از غم ....
-
تخس و پخس
لغتنامه دهخدا
تخس و پخس . [ ت ُ س ُ پ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) پراکنده . متفرق ، و با کردن صرف شود. - تخس و پخس کردن ؛ به قسمت های نامتناسب و دور از هم و نابجا قسمت وبخش کردن . به اشخاص مختلف بوام دادن وجهی را و به کارهای مختلف بکار انداختن مالی را. (یادداشت بخط ...