کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پختگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پختگی
لغتنامه دهخدا
پختگی . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) نضج . حالت و چگونگی چیزی که پخته باشد. رسیدگی . یَنع : هر یکی با جنس خود در کرد خوداز برای پختگی نم میخورد. مولوی . || عقل . حَزم . احتیاط. متانت . سنجیدگی . نباهت . وزن . باتجربگی . آزمودگی : فزون کرد ارچه سفر رودِ ...
-
جستوجو در متن
-
نپختگی
لغتنامه دهخدا
نپختگی . [ ن َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) پخته نبودن . ناپختگی . مقابل پختگی . رجوع به پختگی شود. || خامی . بی تجربگی . کارنادیدگی .
-
ینوء
لغتنامه دهخدا
ینوء. [ ی ُ ] (ع اِمص ) نیم پختگی گوشت . (منتهی الارب ).
-
کارکشتگی
لغتنامه دهخدا
کارکشتگی . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) باتجربه بودن . ورزیدگی . پختگی . آزمودگی .
-
نیوء
لغتنامه دهخدا
نیوء. [ ن ُ ] (ع اِمص )نیوئة. نیم پختگی گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ینوءة
لغتنامه دهخدا
ینوءة. [ ی ُ ءَ ] (ع اِمص ) نیم پختگی . (منتهی الارب ). و رجوع به ینوء شود.
-
آب انداختن
لغتنامه دهخدا
آب انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) میختن ستور. || پختگی آغازیدن میوه . || جدا شدن آب ماست و آش سرد و جز آن از دیگر اجزاء.
-
سنجیدگی
لغتنامه دهخدا
سنجیدگی . [ س َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی سنجیده . || پختگی . || وزنة. (منتهی الارب ). رجوع به سنجیده و سنجیدن شود.
-
محلقم
لغتنامه دهخدا
محلقم . [ م ُ ح َ ق ِ ] (ع ص ) خرما که در آن پختگی شروع شده باشد از بن : رطب محلقم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
خام رس
لغتنامه دهخدا
خام رس . [ رَ ] (ن مف مرکب ) نوعی پختگی میوه که غیرطبیعی است و مزه و رنگ میوه بد باشد.
-
حلقامة
لغتنامه دهخدا
حلقامة. [ ح َ م َ ] (ع اِ) خرما که در آن پختگی شروع شده باشد از بن . (منتهی الارب ).
-
توکیت
لغتنامه دهخدا
توکیت . [ ت َ ] (ع مص ) نقطه نقطه رنگ پختگی در خرما پدید آمدن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نکته های سیاه برآوردن غوره ٔ خرما و رنگ پختگی پدید آمدن در وی . || پر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
موکت
لغتنامه دهخدا
موکت . [ م ُ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) موکب .خرمای به پختگی نزدیک شده . بسر موکت ، بسرة موکت ؛ غوره ٔ خرمای خجکهای سیاه برآورده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرما که رنگ پختگی پدید آید در وی و نکته های سیاه برآورد. (آنندراج ). رجوع به مُوَکّب شود.
-
سفتگی
لغتنامه دهخدا
سفتگی . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (حامص )محکمی . قرصی . ریزبافتی . صفاقت ، سفتگی و پختگی جامه .یقال ثوب صفیق و هی خلاف السخافة. (یادداشت مؤلف ).