کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاییدن
لغتنامه دهخدا
پاییدن . [ دَ ] (مص ) رجوع به پائیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
طود
لغتنامه دهخدا
طود.[ طَ ] (ع مص ) پاییدن . قرار گرفتن . (منتهی الارب ).
-
قمد
لغتنامه دهخدا
قمد. [ ق َ ] (ع مص ) سرباز زدن و بازایستادن از کاری . || بر نیکی یا بدی پاییدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
مراقبت کردن
لغتنامه دهخدا
مراقبت کردن . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه داشتن . (یادداشت مؤلف ). نگهبانی ونگهداری کردن . || مواظبت کردن . پاییدن .
-
داردار کردن
لغتنامه دهخدا
داردار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیر پاییدن و ثبات داشتن . (برهان ). || بانگ و فریاد راه انداختن . رجوع به داردار شود.
-
وصد
لغتنامه دهخدا
وصد. [ وَ ] (ع مص ) پاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاییدن در جایی و اقامت کردن در آن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ثابت ماندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بافتن . (از اقرب الموارد). رجو...
-
رثوط
لغتنامه دهخدا
رثوط. [ رُ ] (ع مص ) در نشستن خود ثابت ماندن . (منتهی الارب ). در نشست خود ثابت ماندن و پاییدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
وقایت
لغتنامه دهخدا
وقایت . [ وَ / وِ ی َ ] (ع مص ) وقایة. نگاه داشتن . پاییدن . محافظت کردن .حفظ کردن . || (اِمص ) نگاهداشت . محافظت و نگهبانی . حفاظت و نگهبانی و حراست . (ناظم الاطباء).- وقایت کردن ؛ حفظ کردن و نگهبانی نمودن و حراست کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به وقا...
-
دارادار
لغتنامه دهخدا
دارادار. (اِ مرکب ) دار و گیر. دیر پاییدن . ثبات داشتن و مدارا کردن و بسیار ماندن . (برهان ) : روز دارادار و بردابردِ میدان نبردهر غلام شه ، بمردی همنبرد زال باد. سوزنی .رجوع به داردار شود.
-
داردار
لغتنامه دهخدا
داردار. (اِ) کنایت از دیر پاییدن و ثبات و پایداری . (برهان ). || در تداول امروز: بانگ و فریاد و سر و صدا. || آدم پرشور و شر. (لغات محلی شوشتر - خطی ). || (فعل امر) تأکید در امر بداشتن . (لغات محلی شوشتر).
-
تطییخ
لغتنامه دهخدا
تطییخ . [ ت َطْ ] (ع مص ) پر کردن کسی را به پیه و گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاییدن و مداومت کردن عذاب بر کسی چندان که او را بکشت و هلاک کرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاییدن و مداومت کردن شکنجه کسی را تا هلاک وی ...
-
تن باه
لغتنامه دهخدا
تن باه . [ تَم ْ ] (اِ) جوالیقی در المعرب ص 91 این کلمه را بمعنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند. و شاید تن پاه یا تن پای بمعنی برگستوان و زره و... در گذشته متداول بوده است . ظاهراً مرکب از تن (بدن ). و پا... (پاینده از پاییدن ، مراقبت کردن ، محا...
-
مراباءة
لغتنامه دهخدا
مراباءة. [ م ُ ب َ ءَ ] (ع مص ) پرهیز کردن و ترسیدن از کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگریستن کسی را. (از منتهی الارب ). مراقبت کردن . پاییدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگاه داشتن و نگاهبانی کسی کردن . (از من...
-
بپا
لغتنامه دهخدا
بپا. [ ب ِ پا / ب ِپ ْ پا ] (ص مرکب ) که پاس چیزی نگاهدارد. پاینده . پاسبان . حافظ. حارس . نگهبان . (یادداشت مؤلف ). || (درتداول زنانه ) رقیب . ناظر. که زاغ کسی را چوب زند. که مراقب حرکات دیگری باشد. || (فعل امر) امر از پاییدن . مراقب باش . باخبر با...